رسول رجبی
رسول رجبی دردانه ی خانواده و تنها پسر خانواده است که بعد از 8 دختر به دنیا آمده است. رسول در سال 1358 یعنی یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در روستای زرگر دیکداش چشم به جهان گشود.
دوران کودکی و نوجوانی خود را در زادگاه خود سپری کرد. رسول وقتی یکی از خواهرش را صدا می زد ، همگی جواب می دادند . آخه بعد از خواهرانش به دنیا آمده و تنها پسر خانواده است و پدر و مادر و خواهرانش او را خیلی دوست داشتند. خواهرانش مثل پروانه دور این دردانه می گردند. مبادا گزندی به او برسد.
رسول همه ساله روز عاشورا و یا سوم امام حسین علیه السلام در شهر تهران و روستای زرگر در تعذیه و شبیه خوانی شرکت می کند. و او نقش حــــر را بازی می کند.
رسول در فصل های مختلف به روستا بر می گردد و کار های زراعی خود از جمله کاشت ، داشت و برداشت را انجام می دهد. او بسیار فعال است. یک پایش در تهران و پای دیگرش در روستا است. او هم اکنون نقش پدر را برای خواهرانش ایفا می کند.
پدر هوای رفتن داشت. هوای رفتن به تهران ، خیلی از آشناها به تهران کوچیده بودند. بیش تر قوم و خویش ها آن جا بودند و گاه گاه پیغامشان می رسید که به تهران کوچ کند. آن ها شهر تهران را دوست داشتند و برایشان رویایی شیرین بود که با بی صبری انتظارش را می کشیدند.
عمر انتظار بچه ها کوتاه بود و زود به سر آمد. چند روزی از تصمیم پدر نگذشته بود که به شهر تهران کوچ کردند.
دو دهه زندگی در تهران و در محله کیان شهر پدر و مادرش این دنیا را ترک می کنند و رسول را به خواهرانش می سپارند. خانه چقدر خاموش و ساکت شده بود. انگار هیچ کس در آنجا زندگی نمی کرد. در هنگامه ای که صدا در میان سکوت گم می شد، پدر و مادرش با تک تک بچه ها با چند سال اختلاف به آرامی و وقار خدا حافظی گردند و رفتند.
رسول روزها را در سکوت و خاموشی گذراند. کم کم احساس تنهایی و دلتنگی به او دست داد. نــــه ! چاره ای جز ساختن با وقایع و پیش آمد ها نیست.
رسول کم کم خودش را پیدا کرد و با زمان ، خودش را وفق داد و به زندگی خود ادامه داد. اکنون وی محبوب اقوام و خویشان و نیز آشنایان است.
خدا از بلا حفظ اش کند
تصویر مرحوم اداره رجبی تولد 1310 وفات 1384 ( با کلاه شاپو)
- ۹۴/۰۱/۰۸