بانو محبوبه مغفرتی فرزند مرحوم محمد حسین مغفرتی
بانو محبوبه مغفرتی فرزند مرحوم محمد حسین مغفرتی بر خلاف میل باطنی به همراه پدر و مادرش به کشور شوروی سابق مهاجرت نمود. و در سال 1393 بعد از گذشت 63 سال دوری از وطن با اراده ی قوی به همراه پسر ارشد خود که قابیل نام دارد به زادگاه خود یعنی روستای زرگر برگشت.
آقای مقصود پناهی پسر خاله ی این بانوی بزرگوار است. مقصود پناهی فرزند مرحوم خیراله پناهی نیز بعد از 40 سال زندگی در شهر تهران توانست در روستای زرگر منزلی از نو بسازد و ایامی از سال را در زادگاه خود سپری کند.
فرزند در کنار مادرش ، چطور صدایت کنم که نامت پاک ترین است
اگر به وسعت همه دنیا از مادران بنویسیم به نظر حقیر باز حق مطلب را ادا نکرده ایم مادرانی که قصه گذران عمرشان صداقت و وفاداری و تلاش را در مقابل دیدگان اکران می کند.(دکتر دهپور)
مادر همیشه یک پناه است . آغوشش پر مهر .صدایش آرام بخش .مهربان است .غمخوار توست .نگران توست . یک عاشق واقعی است .باتمام وجودش تو را دوست دارد .زیرا تو بخشی از وجود او هستی گویی زمانی تکه ای از روح خود را در تو به ودیعه نهاده است .او تنها کسی است که می تواند به دوست داشتنش اطمینان داشت . همیشه می توان در آغوشش آرام گرفت انگار خو گرفتی با آغوشش . آغوشی گرم که تداعی گر دوران کودکی است و بیدرنگ تو را آرام میکند . گویی فرشته ایست در کنار تو شاید همانی باشد که قرار است مراقب تو باشد .شاید همانی ایست روی شانه راست توست .شاید ... اما نه.. او از فرشته مهربان تر است او همیشه تو را می بخشد .هر گناهی که داشته باشی هر چقدر هم که بزرگ باشی قلب مادر با وسعت بی انتهایش تو را می بخشد . درکنار مادرت که باشی همیشه یک فرصت دوباره داری . آری او یک فرشته است و تنها فرشته ی زمینی .
مادرانی که در بدترین شرایط زندگی همه خصلت های نیکوی بشری را در روح و جان فرزندانشان حکاکی می کنند و هیچ امیال دنیوی مانع از آموزش صداقت و محبت دوست داشتن و درستکاری از سوی مادران نمی گردد.(دکتر دهپور)
کاش هیچوقت بزرگ نمی شدیم تا برای همیشه در آغوش مادر جا می گرفتیم !
صدای خنده ی مادر ، حتی غم ها را هم می خنداند !
شناسنامه بی خیال ، محلِ تولدش ، آغوش گرم و پر محبت مـــــادر ش است.
مادرانی که پا به پای همسران خود در جزئی ترین امور زندگی پا پس نمی گذارند و تلاش های آنها فقط و فقط برای سعادت فرزندان می باشد.
مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا. آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد ، عرش خدا به لرزه درمیآید. و همهی فرشتگان سکوت میکنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند: لالایی مادر
فرزندی که در کنارش ایستاده می داند هرگز نخواهد توانست همان گونه که او به فرزندش عشق می ورزد برای مادرش عشق بورزد، می داند هر کاری برایش انجام دهد ذره ای جبران شب بیداری هایش و دل نگرانی هایش نمی شود. هنوز به یاد دارد در لالایی هایش قول داد تنهایش نگذارد پس به نامش قسم تنهایش نگذار.
زحمات این مادران واقعا توصیف کردنش بسیار دشوار است. اینان در عین رسیدگی به امور خانه داری، با ایفای نقش در کارهای کشاورزی و دامداری سهم زیادی در تامین هزینه های زندگی و امرار و معاش داشتند. فراموش نمودن آنها دور از انصاف و مروت است. بیایید با کمی تفکر فاصله ها را کم و خاطرات گذشته را بر روی کرسی داغ زندگیمان جمع کنیم و به قصه هایشان گوش دهیم و این قصه ها را برای فرزندانمان بازگو کنیم. شاید سببی شود که بتوانیم چند دقیقه ای فارغ از این جعبه های کوچک و بزرگ جادویی با هم گفتگویی داشته باشیم.(دکتر دهپور)
- ۹۴/۰۱/۰۸