چند شعر از رضا غریبی
گل خشخاش تنها گلی است که انتقام همه گل ها را از انسان می گیرد.
دوبیتی جدید از رضا غریبی در همین خصوص
نکـن انسـان شقـایق را تو پـرپـر
و یاس و مـریم و بـابـونـه شبـدر
سپـارم بـر گلـی مـانند خشـخاش
بـگیـرد انتـقـام ، حـالا تـو بنـگـــر
29 / 3 / 93
****************************
نیامدی
پای حادثه ای
نشستم کنار دریا نیامدی
ای خوب من
کاشتم جوانی ام را
کنار دریا نیامدی
ای چشم های خیس باران
میهمانی گرفتم
سراسر دریا نیامدی
تو به ذهن ساحل
نزدیک تری
در تمامی لحظه های ابری ام
نشستم به نجوا نیامدی
تو مرا بیشتر می فهمی
ای همسفر باران
بس که نگاهم
خیره به دنبالت بود
نگاهم زده سرما نیامدی
اردیبهشت هم تازیانه خورد
خزانم شده معنا نیامدی
تو را به ذهن دریا
خواهم سپرد
درمست نگاه تو
شدم رسوا نیامدی
28 / 2 / 93
******************************************
مسافر غریب
در غربت جغرافیا
دلم آنقدر بی هوا
می شود دلتنــگـت ،
نمازم را شکسته می خوانم
از دوریــت ،
نگران این فاصله هایم
در تمنّــای نگاهــت ،
و در کوچه های بارانی ام
دلتنـگی ام پیـداست
بی حضــورت ،
با تو بهــارم ،
فــرو تر از خــدا
در کنــارت
بی تو لـــرزان و زردند ،
پـائیــز برگ ها
قامت شکستنــد
در پشت پلک زمستــان
بی تو برف هم آب شد
از خجــالت
و امّا
پشت قانــون محبّت
به خــودم می بالم
که تمــام تــو مال من است
12 / 4 / 93
شاعر : رضا غریبی
- ۹۴/۰۱/۰۸