زرگر دیـکــداش

با سلام
این وب سایت توسط رضا غریبی فرزند حاج قلیچ خان غریبی جهت اطلاع رسانی و آشنایی از روستای زرگر استان اردبیل توابع گرمی ایجاد شده است.
امیداست بانظرات وپیشنهاد های سازنده خویش ما رادر پیشبردبهتر این وب سایت یاری فرمایید.
در ضمن از کسانی که در روستای زرگر به دنیا آمده اند و یا در آنجا زندگی کرده اند و مایلند زندگینامه ، تصاویر ، عکس و دیگر اطلاعات مورد نظر آنها را در وب سایت زرگر قرار دهیم می توانند آنها را بصورت دستی به اینجانب رضا غریبی تحویل و یا به آدرس زیر ارسال کنند.
reza.gharibi272@gmail.com


بــو دنیــا دان هــــامـی گِـــدَر آد قــالار

زرگــریـن دَه اورکسیـــنـدَن یــــاد قــالار



چــوخــلار گَـلیــب بــو زرگــر دَن گِــدَ لـلر

کنــدی میــزَدَن شیــریـن مــزه داد قـالار


شعر رضا غریبی 9 / 1 / 93




رضا غریبی :
دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس
علم اطلاعات و دانش شناسی
محقق ، نویسنده ، پژوهشگر و شاعر
reza.gharibi272@gmail.com

آخرین نظرات
  • ۲۵ شهریور ۹۸، ۱۸:۳۲ - 00:00 :.
    :)
۰۶
مرداد

تسلیت واژه ی کوچکی است برای  غم بزرگ

بدینوسیله  مدیران سایت روستای زرگر دیکداش به نمایندگی از اهالی روستای زرگر و دوستان و آشنایان در گذشت نوه  دختری حاج ذولفعلی  رشیدی ( بر اثر سانحه غرق در دریای خزر) به ایشان و دختر گرامیشان تسلیت عرض می نمائیم.

از خداوند متعال  برای    متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.                

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۲
تیر

معرفی حسنقلی علیزاده

از تاریخچه  و احوالات بزرگان زرگر تاکنون سلسله مطالبی نوشته شده است، در این قسمت نیز به احوالات مرحوم حسنقلی علیزاده می پردازیم. امیدوارم که نمایانگر شمه ای از زندگانی اهالی  زادگاه مان باشد. 

مرحوم حسنقلی علیزاده فرزند عباسعلی علیزاده   و صرفناز غریبی می باشند . برادران غریبی  فامیل سببی  حسنقلی علیزاده بودند. یعنی مرحومه صرفناز  عمه ی برادران غریبی بود.

 

ریشه و جد مرحوم حسنقلی علیزاده از روستای  قره خانلو و رحیم بیگلو  می باشد. پدران ایشان از این روستا ها به روستای  یرزدی مهاجرت می کنند و پس از مدتی سکونت در یرزدی  به روستای  چونگونش مهاجرت می کنند.  مرحوم عباسعلی  از روستای  چونگونش به روستای  زرگر  نقل مکان می کند.

 

لازم به ذکر است نام خانوادگی عباسعلی ، سیفی بوده و بنا به دلایلی  نا معلوم  نام خانوادگی خود را  از سیفی به علیزاده تغییر می دهند. 

مرحوم حسنقلی علیزاده  در روستای زرگر  و در سال 1324 هـ. ش. دیده به جهان گشود. ایشان در همان روستا ، کودکی ، نوجوانی  ، جوانی و در نهایت عمر خود را سپری  کرد. 

 

خصوصیات اخلاقی مرحوم حسنقلی: ایشان فردی آرام ، متشخص و با اخلاق روستا بود.  این مرد شریف با دیگران و اهالی روستا با ملایمت  برخورد می کرد. وی خوش اخلاق ، گشاده رو ، زبان ملایم و بر خوردی  شاد و محبت آمیز داشت. 

 

آن مرحوم دو برادر داشت. به ترتیب  سن 1. بایری علیزاده  2. عوض علیزاده .  خود مرحوم حسنقلی  برادر وسطی  برای برادرانش بود.

 

مرحوم حسنقلی علیزاده در 27 مرداد  1379 در روستای زرگر و در زادگاه خود  که خاطرات زیادی در این روستا داشته دیده از جهان فرو بست و در همان روستا به خاک سپرده شد. و تمام خاطرات خود  و زادگاهش را باخود  به آرامگاه روستا سپرد. 

                                              یاد و خاطرش گرامی     ت نیز به احوالات مرحوم حسنقلی علیزاده می پردازیم. امیدوارم که نمایانگر شمه ای از زندگانی اهالی  زادگاه مان باشد.  

 

از تاریخچه  و احوالات بزرگان زرگر تاکنون سلسله مطالبی نوشته شده است، در این قسمت نیز به احوالات مرحوم حسنقلی علیزاده می پردازیم. امیدوارم که نمایانگر شمه ای از زندگانی اهالی  زادگاه مان باشد.  مرحوم حسنقلی علیزاده فرزند عباسعلی علیزاده   و صرفناز غریبی می باشند . برادران غریبی  فامیل سببی  حسنقلی علیزاده بودند. یعنی مرحومه صرفناز  عمع ی برادران غریبی بود. ریشه و جد مرحوم حسنقلی علیزاده از روستای  قره خانلو و رحیم بیگلو  می باشد. پدران ایشان از این روستا ها به روستای  یرزدی مهاجرت می کنند و پس از مدتی سکونت در یرزدی  به روستای  چونگونش مهاجرت می کنند.  مرحوم عباسعلی  از روستای  چونگونش به روستای  زرگر  نقل مکان می کند. لازم به ذکر است نام خانوادگی عباسعلی ، سیفی بوده و بنا به دلایلی  نا معلوم  نام خانوادگی خود را  از سیفی به علیزاده تغییر می دهند.  مرحوم حسینقلی علیزاده  در روستای زرگر  و در سال 1324 هـ. ش. دیده به جهان گشود. ایشان در همان روستا ، کودکی ، نوجوانی  ، جوانی و در نهایت عمر خود را سپری می کرد.  خصوصیات اخلاقی مرحوم حسنقلی: ایشان فردی آرام ، متشخص و با اخلاق روستا بود.  این مرد شریف با دیگران و اهالی روستا با ملایمت  برخورد می کرد. وی خوش اخلاق ، گشاده رو ، زبان ملایم و بر خوردی  شاد و محبت آمیز داشت.  آن مرحوم دو برادر داشت. به ترتیب  سن 1. بایری علیزاده  2. عوض علیزاده .  خود مرحوم حسنقلی  برادر وسطی  برای برادرانش بود. مرحوم حسنقلی علیزاده در سال 1379 در روستای زرگر و در زادگاه خود  که خاطرات زیادی در این روستا داشته دیده از جهان فرو بست و در همان روستا به خاک سپرده شد. و تمام خاطرات خود  و زادگاهش را باخود  به آرامگاه روستا سپرد.  یاد و خاطرش گرامی    

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۱
تیر

عکس شهید روستای زرگر ناصر سیفی ( سلامت سیفی)

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۶
تیر


(( انا لله و انا الیه راجعون ))

با کمال تأسف باخبر شدیم (حاجیه خانم ارکناز علیزاده  همسر گرامی مرحوم بیوک خان غریبی  و مادر  گرامی مرحوم احمد غریبی  و اسماعیل  و یاشار (رضوان) غریبی ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و  از خداوند متعال  برای    متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.                

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۲۳
خرداد

عکسی از روستای زرگر                        ارسال کننده:  مقصود  پناهی 


سمت پشت تپه قاسم خان پایین تر از راه زرگر به شرفه

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۲۰
خرداد

(( انا لله و انا الیه راجعون ))

با کمال تأسف باخبر شدیم (مادر گرامی  مالک  بابائی    ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و  از خداوند متعال  برای    متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.                

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۳
خرداد

شعر رضا غریبی در املش- لنگرود- لاهیجان

بالاترین نقطه جنگل - سمت تابستان نشین املش

 

بهار نارنج                                                            

 

از سرِ شاخه ی احساس بهار

عطر گل نارنج

به خدا  نزدیک است

خواستم

دست بر پیشانی دریا بکشم

پای بر جنگل احساس بهار

بکشم از دل نارنج بهار

راز خوشبختی را

 

 

دست بر حاشیه ی ابر نجابت بردم

ابرها شاد و لطیف

دلشان  دریا بود

و در آن  قله ی املش

باز دستان خدا را دیدم

بر شانه ی جنگل پر بود

عطر گل نارنج بهار

همه جا

پیدا بود.

 

 

شعر از : رضا غریبی  25 اردیبهشت  1394  - املش - لنگرود - لاهیجان

 


 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۳
خرداد

روستای زرگر  1 خرداد 94 حسین بیدار به همراه پدر گرامیشان سیف الله بیدار

ارسال کننده: حسین بیدار

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۱
خرداد

عکس و تصاویری از روستای زرگر         ارسالی : مقصود پناهی

 

افشین  اسدزاده  فرزند  اسلام

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۶
ارديبهشت
  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۶
ارديبهشت

نام و نام خانوادگی: حمــــزه  مردانه

تاریخ تولد: 1342

محل تولد: روستای  زرگر

نام پدر: مرحوم میرزاخان  (شکسته بند روستای زرگر)

مشخصات اخلاقی: خوش رفتار، خوش برخورد و شوخ طبع

نام برادران: 1.موسی 2.حمزه   3. قباد  4. محمد

تاریخ عکس: 12 اردیبهشت 1394

موقعیت: مراسم جشن ازدواج خدیجه حسینعلی زاده فرزند حاج علی حسینعلی زاده تالار مهر فرهنگیان  بلوار  ابوذر

صاحب عکس فوق قاتل نیست فراری هم نیست،بلکه ایشان مرد بسیار  خوش اخلاق ، خوش برخورد، شوخ طبع  و از مردان نیک روزگار هستند. من به نوبت خود ایشان را خیلی دوستشان داردم.  آرزوی سلامتی و طول عمر برایشان دارم. 


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۷
فروردين

قباد مردانه جانباز 70 درصد و مرحوم پدرشان میرزاخان مردانه

 

با سلام و خسته نباشید  من آراد مردانه هستم  فرزند جانباز  جنگ تحمیلی  از وبلاگ خیلی  عالیتون  تشکر می کنم. 

 

 

 

یه عکس از دوران خدمت پدرم در سال 65   براتون فرستادم و یه عکس از بعداز مجروحیتش .  از پدر بزرگمم  فقط همین عکس به یادگار مانده است .

در مورد پدر بزرگم  یه  خاطره  خودم  دارم  که سوختن  دستم  توسط شیر داغ بود. که مرحوم پدر بزرگم  با سفیده تخم مرغ ، سوختگی  و از بین رفتن  پوست دستم  رو خوب کرد.  من بچه بودم و چهار دست و پا  راه می رفتم و از بچگی شیر داغ رو خیلی دوست داشتم . زمانی که به شیر رسیدم دستم رو داخل شیر کردم و پوست دستم از بین رفته بود که پدر بزرگم با سفیده تخم مرغ درست کرد  ، پوست دست راستم رو. 

 

یه چیزی ام تو روستا هست که خیلی جالب و برای درمان آسم و یا سرماخوردگی و گرفتگی بینی استفاده میشه . به اسم مهران نخودی که پدر بزرگم روش استفادشو به ما یاد داد که مهران نخودی رو مثل سیگار باید داخل کاغذ بپیچیم و استفاده کنیم. متأسفانه تو اینترنت چیزی راجع به مهران نخودی پیدا نکردم . منظورم تصویر گیاه است. و الا اون رو هم اتچ میکردم.  

 

 

پدرم در منطقه گیلان غرب مجروح شد و ایشون تخریبچی میدان جنگ بود و در عملیات تخریب یک میدان مین مجروح شدن و جانباز  70 درصد جنگ تحمیلی هستن. 

 

متن ارسالی از جناب آقای آراد مردانه است. 

 

 

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۳
فروردين

10 فروردین  1394  محلات -  سرچشمه

 

رضا غریبی - مبین غریبی و امین غریبی

مبین  و امین غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک 

شاخه های شسته باران ، خورده پاک 

 

نرم نرمک می رسد اینک بهار 

خوش به حال  روزگار   

WWW.H-ALIKARAN108 (6)  

دانا ...

  

نوروز گلی

سال نو ،تولدی دوباره است...  

فصل بهار ،آغاز فصل جدید زندگی است...  

آرامش و تندرستی و خوشبختی و توفیق روزافزون را  

برای همه شما خوبان و همراهان سایت زرگر دیکداش ،

 از خالق زیبایی ها خواستارم...

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

رضا غریبی  فرزند امامعلی (علامه) کاندیدای  شورایاری محله کیان شهر 

جمعه 22  اسفند  93 منتظر شما عزیزان  برای دادن رای  به 

 آقای رضا غریبی هستیم 

رای گیری در محله کیانشهر   

ممنون خواهیم شد 

خواهشمندیم اطلاع رسانی شود. 

رضا  غریبی  فرزند  حاج امامعلی (علامه) غریبی 

کاندیدای  شورایاری  محله کیان شهر 

از  دوستان ، آشنایان ، اقوام ، خویشاوندان ، همشهریان و اهالی کیان شهر   و همه با هم  به  برادر  عزیزمان  

رضا غریبی  فرزند حاج امامعلی ( علامه)   نوه حاج آزاد خان غریبی

رای اعتماد  بدهیم. 

هدف:  تلاش ، اعتبار ، سازندگی  

محله خوب ساختنی است  نه  یافتنی 

من صدای شما هستم ، همت کنید  تا خواسته هایتان را فریاد زنم 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 

 

رسول رجبی  دردانه ی خانواده و تنها پسر خانواده است که بعد از 8 دختر به دنیا آمده است. رسول در سال 1358 یعنی یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در روستای زرگر دیکداش چشم به جهان گشود. 

دوران کودکی و نوجوانی خود را در زادگاه خود سپری کرد.  رسول وقتی یکی از خواهرش را صدا می زد ، همگی جواب می دادند . آخه بعد از خواهرانش به دنیا آمده  و تنها پسر خانواده است و پدر و مادر و خواهرانش او را خیلی دوست داشتند. خواهرانش مثل پروانه دور این دردانه می گردند. مبادا گزندی به او برسد. 

رسول همه ساله  روز عاشورا و یا سوم امام حسین علیه السلام  در شهر تهران و روستای زرگر در تعذیه و شبیه خوانی شرکت می کند. و او نقش حــــر را بازی می کند.  

رسول در فصل های مختلف به روستا بر می گردد و کار های زراعی  خود از جمله کاشت ، داشت و برداشت  را انجام می دهد. او بسیار فعال است. یک پایش در تهران و پای دیگرش در روستا است. او هم اکنون نقش  پدر را برای خواهرانش ایفا می کند.  

پدر هوای رفتن داشت. هوای رفتن به تهران ، خیلی از آشناها به تهران کوچیده بودند. بیش تر قوم و خویش ها آن جا بودند و گاه گاه پیغامشان می رسید که به تهران کوچ کند. آن ها شهر تهران را دوست داشتند و برایشان رویایی شیرین بود که با بی صبری انتظارش را می کشیدند.  

عمر انتظار بچه ها کوتاه بود و زود به سر آمد. چند روزی از تصمیم پدر نگذشته بود که به شهر تهران کوچ کردند. 

دو دهه زندگی در تهران و در محله کیان شهر پدر و مادرش این دنیا را ترک می کنند و رسول را به خواهرانش می سپارند. خانه چقدر خاموش و ساکت شده بود. انگار هیچ کس در آنجا زندگی نمی کرد. در هنگامه ای که صدا در میان سکوت گم می شد، پدر و مادرش با تک تک بچه ها با چند سال اختلاف به آرامی و وقار خدا حافظی گردند و رفتند.  

رسول روزها را در سکوت و خاموشی  گذراند. کم کم احساس تنهایی و دلتنگی به او دست داد. نــــه ! چاره ای جز ساختن  با وقایع و پیش آمد ها نیست. 

رسول کم کم خودش را پیدا کرد و با زمان ، خودش را وفق داد و به زندگی خود ادامه داد. اکنون وی  محبوب اقوام و خویشان و نیز آشنایان است. 

خدا از بلا حفظ اش کند

 

 

 تصویر  مرحوم  اداره رجبی  تولد 1310 وفات 1384 ( با کلاه شاپو)

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

تنباکو  درسی  زرگر

تنباکو درسی  دره ای است که ابتدای آن از سوروشگن درسی آغاز می شود. یعنی سوروشگن درسی  انتهایش به تنباکودرسی ختم می شود.

در این دره  قبلا زمین زراعی به تعداد خیلی اندک وجود داشت و آن هم توسط گاوآهن شخم زده می شد و برداشت آن نیز با داس انجام می شد. یکی از آنها برای مرحوم بیوک خان غریبی و دیگری  مرحوم اشرف بابائی بود. در قسمت انتهایی این دره 2 زمین زراعی  کنار هم وجود دارد که یکی از آنها برای جعفر خلیلی و دیگری برای برادران غریبی ( حاج بیوک خان ، حاج آزادخان و حاج قلیچ خان) بود. در این زمین ها  یونجه دیمی کاشت می شد. 

 

به یاد دارم که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به سن 10 سالگی رسیده بودم و احساس می کردم که بزرگ شده ام . وقتی که عموهایم و پدرم یونجه این زمین را درو می کردند من پیشنهاد دادم و گفتم که من می توانم کمک کنم. آنجا برای اولین بار داس بدست گرفتم که کمک کنم. بعد از مدت خیلی کم  دستم را با داس بریدم که هنوز جای زخم آن بصورت یک خط روی انگشت کوچکم باقی است. داس را روی زمین انداختم و یک مشت خاک روی زخم ریختم تا خون بند بیاید و فرار کردم . به سمت چشمه تنباکو درسی  حرکت کردم که پسر عموهایم آنجا بودند.( طاهر ، علی و ...) کاری کردم که عموهایم و پدرم متوجه نشوند که من دستم را بریدم ، اما آنها بعدا متوجه شده بودند.

 

 دلیل نام گذاری این دره به تنباکو درسی به این خاطر است که شنیده ام در زمان های دور  در این دره تنباکو کشت می شد.


 

تنباکو یا توتون ، گیاهی با برگ های پهن است که در اصل در آمریکای شمالی و جنوبی رشد می کرد و امروزه در سراسر جهان کشت می شود. به برگ های خشک و بریده شده این گیاه تنباکو می گویند. مصرف اصلی این گیاه تدخین دود حاصل از سوزاندن برگ های خشک آن است که دارای نیکوتین است. این کار با پیچیدن آن در کاغذ یا پیچیدن برگ های برش نخورده ی آن به صورت سیگار یا سیگار برگ و یا ریختن آنها در سر قلیان و تدخین ( کشیدن) آنها انجام می شود.


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 (( انا لله و انا الیه راجعون ))

 

ا کمال تأسف باخبر شدیم ( حاج معرفت  پناهی )  دار فانی را وداع گفت این مصیبت  عظما را به خانواده محترمشان  تسلیت عرض نموده  و از خداوند متعال  برای متوفی  مغفرت و برای خانواده محترمشان  صبر جمیل مسئلت می نمائیم. 

جناب  آقای علی پناهی  و برادران بزرگوار ،  ما را در غم  خود  شریک بدانید.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

رضا غریبی  عید 1389 شیراز -  مرو دشت - تخت جمشید  

بی تو آن قاب شکسته پی عکسم 

خاطرش ریخته بر کنج نگاهش 

نقش قاب ریخته بر چشم سیاهش  

آئینه ی دهرم 

دیده  وا کن  

عبرت از  عشق گرفتم 

تو همه عشق رها کن     

رضا غریبی

 گردنه حیران - آستارا  اردیبهشت 1393  سمت راست محمود  برادر ارشد و سمت چپ رضا غریبی  

   

قلعه رود خان -  فومن - گیلان  شهریور 1393    سمت راست مبین  فرزند ارشد و سمت چپ رضا غریبی

بعد از طی  2500 پله  که هر پله به طول یک الی  دو متر  به قلعه رودخان می رسد. برای رسیدن به این قلعه صعب العبور و نفس گیر از داخل جنگل  های گیلان به این قلعه می رسد که  مکان دیدنی و واقعا عجیب می باشد. 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

شجره نامه غریبی ها

جدّ غریبی ها به شخصی بنام صمّت می رسد. صمّت کسی بود که از روستای  قلی بیگلو ( روستایی در نزدیکی سه راهی مشکین شهر )  به روستای  الکران  مهاجرت نموده و روستای  الکران را  تاسیس می نمایند. و ایشان  پدر  همه ی  الکرانی ها می باشند.

آقا صمّت دارای سه فرزند ذکور بوده  که ریشه غریبی ها  بعد از  صمت به آقا  اروج  می رسد.

جهت اطلاع بیشتر  به نمودار  شجره نامه  رجوع کنید.

شجره نامه غریبی ها

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

نویسنده ای از دیار  پر افتخار  زرگر  .  جناب آقای علی پناهی کارشناس ارشد حقوق . قلمشان مانا و پر  توان

معرفی کتاب تخلفات اداری  ویروس ناشناخته  تالیف علی پناهی فرزند حاج معرفت پناهی

فولاد و توسعه: کتاب " تخلفات اداری ویروس ناشناخته" نوشته علی پناهی کارشناس ارشد حقوقی

و قراردادها و نایب رئیس هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شرکت ملی فولاد ایران چاپ و منتشر شد.

این کتاب با موضوع تخلفات اداری، استخدام دولتی، فرهنگ سازمانی، و حقوق اداری توسط انتشارات شلفین به چاپ رسیده است. نویسنده در این کتاب تلاش نموده است. عوامل موثر بر تخلفات اداری را شناسایی و را ههای برون رفت از این معضل را معرفی نماید.

کتاب تخلفات اداری ویروس ناشناخته در کنار اشاره به نظم ناشی از اجرای قوانین و مقررات در سازمان ها، دریچه و دیدگاه نوینی را در مبحث تخلفات اداری باز نموده است تا به نحو ملموس تری مخاطبان را به خواندن آن ترغیب کند.کتاب دارای 143 صفحه بوده و چاپ نخست آن 1000 نسخه می باشد.


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 ارسال کننده عکس : مقصود پناهی

بانو محبوبه مغفرتی   فرزند  مرحوم  محمد حسین  مغفرتی بر خلاف میل باطنی به همراه پدر و مادرش به کشور شوروی سابق مهاجرت نمود. و در سال 1393 بعد از گذشت 63 سال دوری از وطن با اراده ی قوی به همراه پسر ارشد خود که قابیل نام دارد به زادگاه خود  یعنی روستای زرگر برگشت.

آقای مقصود پناهی پسر خاله ی این بانوی بزرگوار است. مقصود پناهی فرزند مرحوم خیراله پناهی نیز بعد از 40 سال زندگی در شهر تهران  توانست در روستای زرگر منزلی از نو بسازد و ایامی از سال را در زادگاه خود سپری کند.  

فرزند در کنار مادرش ، چطور صدایت کنم که نامت پاک ترین است

اگر به وسعت همه دنیا از مادران بنویسیم به نظر حقیر باز حق مطلب را ادا نکرده ایم مادرانی که قصه گذران عمرشان صداقت و وفاداری و تلاش را در مقابل دیدگان اکران می کند.(دکتر دهپور)

مادر همیشه یک پناه است . آغوشش پر مهر .صدایش  آرام بخش .مهربان است .غمخوار توست .نگران توست . یک عاشق واقعی است .باتمام وجودش تو را دوست دارد .زیرا تو بخشی از وجود او هستی گویی زمانی تکه ای از روح خود را در تو به ودیعه نهاده است .او تنها کسی است که می تواند به دوست داشتنش اطمینان داشت . همیشه می توان در  آغوشش آرام گرفت  انگار خو گرفتی با آغوشش . آغوشی گرم که تداعی گر دوران کودکی است و بیدرنگ تو را  آرام میکند . گویی فرشته ایست در کنار تو شاید همانی باشد که قرار است مراقب تو باشد .شاید همانی ایست روی شانه راست توست .شاید ... اما نه.. او از فرشته مهربان تر است او همیشه تو را می بخشد  .هر گناهی که داشته باشی هر چقدر هم که بزرگ باشی قلب مادر با وسعت بی انتهایش تو را می بخشد . درکنار مادرت که باشی همیشه یک فرصت دوباره داری  . آری او یک فرشته است و تنها فرشته ی زمینی .

مادرانی که در بدترین شرایط زندگی همه خصلت های نیکوی بشری را در روح و جان فرزندانشان حکاکی می کنند و هیچ امیال دنیوی مانع از آموزش صداقت و محبت دوست داشتن و درستکاری از سوی مادران نمی گردد.(دکتر دهپور)

 کاش هیچوقت بزرگ نمی شدیم تا برای همیشه در آغوش مادر جا می گرفتیم !
صدای خنده ی مادر ، حتی غم ها را هم می خنداند !
شناسنامه  بی خیال ، محلِ تولدش ، آغوش گرم و پر محبت  مـــــادر ش است.
مادرانی که پا به پای همسران خود در جزئی ترین امور زندگی پا پس نمی گذارند و تلاش های آنها فقط و فقط برای سعادت فرزندان می باشد.

مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا. آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد ، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. و همه‌ی فرشتگان سکوت می‌کنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند: لالایی مادر

 فرزندی که در کنارش ایستاده  می داند هرگز نخواهد  توانست همان گونه که  او به فرزندش  عشق  می ورزد برای مادرش عشق بورزد، می داند هر کاری برایش انجام دهد  ذره ای جبران شب بیداری هایش و دل نگرانی هایش  نمی شود. هنوز به  یاد دارد  در لالایی هایش قول داد  تنهایش نگذارد پس به نامش قسم  تنهایش نگذار.

زحمات این مادران واقعا توصیف کردنش بسیار دشوار است. اینان در عین رسیدگی به امور خانه داری، با ایفای نقش در کارهای کشاورزی و دامداری سهم زیادی در تامین هزینه های زندگی و امرار و معاش داشتند. فراموش نمودن آنها دور از انصاف و مروت است. بیایید با کمی تفکر فاصله ها را کم و خاطرات گذشته را بر روی کرسی داغ زندگیمان جمع کنیم و به قصه هایشان گوش دهیم و این قصه ها را برای فرزندانمان بازگو کنیم. شاید سببی شود که بتوانیم چند دقیقه ای فارغ از این جعبه های کوچک و بزرگ جادویی با هم گفتگویی داشته باشیم.(دکتر دهپور)

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

شعر ی با عنوان  ( یا هو )  از  رضا  غریبی  

 

یا هو

 

سفر کردم  از این خاکستر  رنگ

گذر  کردم  میان  ماسه  و سنگ

 

بدیدم  مهربانی ها ،  محبت

فراوان   شور  و  حال  آدمیت

 

در آنجا مهربانی ها ،  صفا  بود

میان  مردمان  عشق  و وفا  بود

  

در آنجا  عشق رنگی تازه تر داشت

محبت تاج  خوشبختی به سر داشت

 

 گریزانم   از   این  سیل   هیاهو

پناهم ده  به  بزم  خوان  یا هو

                                                کرمان  تابستان78

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

غزل مثنوی زیر  از رضا غریبی در خصوص  حضرت محمد مصطفی (ص)

 

(( فروغ  دلها ))

           کنار   مکه   ،   غار  نور   ،  در  آن   یاد   خدا   پر   بود     

                                                       حرا   یک  معتکف  گاه  از  ،  مناجات  و  دعا  پر   بود

            رجب  دربیست و هفتم روز، چه روزی بود ، محشر بود

                                                        مقدس   روز  مبعث   شد ،  فرشته  در  حرا   پر  بود

              مَلَک  آن  پیک  ارسالی  ،  به  دست  برتر از  خود   داد

                                                        به  هر  جا  چشم  می دوخت  ،  نشانی  از  خدا  پر  بود

              به  نرمی بر محمد(ص) گفت : بخوان ، خواندن  نمی دانم

                                                        بخوان     با   ایزد   یکتا  ،   چگونه   و   چه   را   پر  بود

              ندای    جبرئیل   آمد   ،   حرا   را   روشنی    بخشید

                                                           به اطرافش نظر انداخت ، محمد (ص)  آن  مَلَک را  دید

                نمودش شرحی از  واقع ، هر آنچه  در حرا  می دید

                                                              ز  ترس  و حیرت  و لرزه ،  عبایی را به  خود  پیچید

                 مَلَک   پیک   الهی  گفت  :  عبا  پیچیده   بر خیزید

                                                                کنون وقت  هدایت شد،  بتاب ای  بر تر از خورشید

                  مَلَک   رسم   مسلمانی  ،  به   پیغمبر   سفارش  کرد

                                                             نخستین   حکم   این  بود  ،  نمازی     بر   خدا    آرد

                   محمد  (ص)  از سر حیرت ، سراپا  لرزه بر تن داشت

                                                              نهال عصمت واسلام ، که باید سینه ها  می کاشت

                   فرا  خوانَد  ،   خلایق   را   ،  به  دین  لایق   انسان

                                                               زمانی  که  جهان  یکسر  ، ز  نادانی  ، جفا  پر  بود

                                                               رضا غریبی  به تاریخ    25 / 5 / 1383

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

سالها پیش یعنی قبل از انقلاب که من حتی به دبستان هم نمی رفتم ، از پدرم می شنیدم که ایشان مرد خیّر و دست و دل باز بود و به دیگران کمک می کرد ؛ ایشان جزو خیرانی است که تقریبا به تمامی زوجهای جوان سفر کرده از روستای زرگر کمک ودستگیری واسکان داد و خوش اخلاق بود و سعی می کرد اختلافات را حل کنند و به عنوان ریش سفید در بین دیگران میانجیگری می کرد تا آنها را باهم آشتی و بین آنها صلح ایجاد کند.

ایشان در روستا  تراکتور  هم داشت و زمین های زراعی خود و دیگران را  شخم می زد.

چند سال بعد از انقلاب  به شهر تهران نقل مکان کرده و در محله کیانشهر سکنی گزیدند.  ایشان در خیابان ابومسلم خراسانی منطقه مسعودیه مغازه ای خریداری کرد و فرزندانش در آن مغازه مشغول به کار شدند.

وی  دارای 8 فرزند بوده که 5 فرزند پسر و 3 فرزند دختر.

این شخص چه کسی می تواند باشد؟

لطفا جواب خود را از طریق  نظر بدهید ارسال کنید.


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

درخت


از سر احساس


برگ هایش را


نثار پائیز کرد.                   وبلاگ :  رضا غریبی

*****************************************************

تصویر نگاه من        تاریخ سروده شده 9 / 9 / 93    رضا غریبی

پائیز  دلم

به برگ و بادت

خوش بود

شب های سیاه من

به یادت

خوش بود

از  ریزش

مژگان سیاهت

ترسم

تصویر نگاه من !

بر تو  عیادت

خوش بود

دنیای منی

منی  که  دنیا

دارم

در نوبت خود

به من حسادت

خوش بود

تکلیف خدا

اگر چه می شد

برمن

هر لحظه به درگهت

عبادت

خوش بود

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

گِن دره:  گِن دره اصطلاحی است که ریشه در زبان ترکی آذری دارد.

گِن دره یعنی پهن دره یا دره ی پهن

این دره در جنوب  روستای زرگر واقع است. دره ای است پهن و به شکل U  (یکی از حروف انگلیسی) است و ما بین کوه کادّا اوچان ( کدّوچان) و سولی دره سی  واقع شده است؛ و دره های کوچکی از اطراف به این دره منتهی می شود.

انتهای گِن دره به منطقه صحرایی  یاسدان ختم می شود ، و نیز به روستاهای همسایه مانند گُون پاپاق ، اوت باشا و ... منتهی می شود.

در گِن دره فقط در ابتدای دره کمی  زمین های زراعی وجود  دارد و در قسمت بالای دره هیچ گونه زمین زراعی وجود ندارد.

در انتهای  دره ی گِن دره  از سمت روستا میوه بوته های نسترن ( گیلدیک )  هدیه بی منتی از طبیعت است که در این دره  موجود است . گیلدیک برای بیماری هایی همچون  دیابت (قند) ، آرتروز ، معده و ... مفید و شفا بخش  است.

گیلدیک در اواخر فصل پائیز خیلی خوش مزه می شود. اما در روستای زرگر از این میوه وحشی بومی  آنچنان استفاده نمی شود. و در طبیعت به حال خود گذاشته می شود. در روستاهای دیگر و حتی در شهر ها  از این میوه برای آش گیلدیک  استفاده می کنند.  


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

فرا رسیدن  ایام سوگواری  ابا عبدالله الحسین  و یارانش را بر تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می نمائیم.

فرات

از شرم  کودکان  کربلا

گل آلود  شد

مثل رود های  دیگر

گذشت  نکرد

تا  زلال  بماند.

                       از  رضا غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی مرحوم خان احمد پناهی

منزل مرحوم خان احمد پناهی  در  روستا ی  زرگر  بین منازل  مالک فیروزی ، حاج معرفت پناهی   و مجید اسدزاده بود. حدودا تا سالهای 1364 و 1365 در روستای زرگر به زندگی خود ادامه دادند. و در آن سالها به شهر  تهران نقل مکان نموده و در منطقه کیانشهر  سکنی گزیدند.

ایشان از  مردان نیک و با اخلاق  روستا بودند.  مرحوم خان احمد پناهی  فرزندان خود  را طوری  تربیت کرده بودند با اینکه فرزندان  ایشان در روستا  متولد شده بودند ، اما  اخلاق ، رفتار  و نیز ادب شهری  را داشتند. فرزندان ایشان  مؤدب ترین بچه های روستا  محسوب می شدند.  در کلاس و درس  و حفظ مطالب درسی  هوش بالایی داشتند.

مرحوم خان احمد پناهی  در نهایت در محله کیانشهر تهران  دار فانی را وداع  و به ندای حق لبیک  گفته و به پروردگار خویش پیوستند.

فرزندان  این مرد خوش رفتار و با اخلاق  عبارتند از :  حاج صابر ، حاج محمد ، مهندس نادر ، مهندس فرضعلی  و مهندس علی  و .....  می باشند.

روحش شاد و یادش گرامی

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

شعری از رضا غریبی  بمناسبت عید غدیر خم    ، عید  غدیر  خم  بر عاشقان آن حضرت مبارک باد

(( غدیر علی ))

کاروان آمد  غدیر  ای ساربان

اشتران  آهسته  ران  آرام  ران

 

انقلابی می شود  همگام باش

منتظر  ، آماده ی  پیغام باش

 

عرشیان  بر فرشیان  پیغام  داد

مژده  بر  حیدر ، امامت  نام  داد

 

جبرئیل آمد  به  احمد پیک  داد

بر علی  گو مصطفی ،  تبریک  باد

 

مصطفی بر  کاروانش  ایست  داد

با  علی  بنیاد شیطان  نیست  داد

 

آنکه  من  مولای  اویم  بعد  از  این

باشد  او  را  مرتضی  سردار  دین

 

دست  احمد  با  علی  همراز  شد

چشم  حیدر  بر   ولایت   باز  شد

 

موج  مردم  در  غدیر  آغاز  شد

روحشان  آماده ی  پرواز  شد

 

خیل  مردم  از  خبر خوشحال  شد

بعضِ شان از  دیدنش  بی حال شد

 

دین  احمد  را  علی  سیراب  کرد

خون  خود  را  هدیه  محراب  کرد

 

جاهلان  بر   فرق  ایمان  کوفتند

بعد  از  آن  هر یک به شکلی  سوختند

 

عشق  اگر  خواهی  علی  را یاد  کن

قلب   فرزندان   او   را   شاد   کن

 

  رضا  غریبی  27 / 10 / 84

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

(( انا لله و انا الیه راجعون ))

condolence message1 پیام تسلیت و آگهی ترحیم

با کمال تأسف باخبر شدیم (همسر گرامی  خیر اله پناهی    ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و  از خداوند متعال  برای    متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.                

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

چند شعر کوتاه ( طرح و شعر)  جدید از رضا غریبی

 

(( آب))

زندگی جاری ست

درفهم تن سبز گیاه

آب لانه دارد  در اندیشه ی گل

زندگی می بخشد به سجاده ی دشت

بر فراز سر هر کوه بلند

عطر گل یاس با نفس آب پر است

می شود حادثه ی رعد دو ابر

پاک ترین آب حیات

قطره قطره می نشیند تن خاک

دل هر خاک لطیف

آب متولد شده است

با تو باران صداقت

" پر احساس لطیف"

بی تو ابر در  دانایی خود

بوی تشنگی را به خود هدیه کند

                                                 11 / 5 / 93

****************************************

می ترسم

می ترسم

از اینکه خودکارم را

داخل جیب سمت چپ پیراهنم بگذارم

مبادا فردا روزی

دردهای دلم را

روی کاغذ فاش کند

                                 لاهیجان  15 / 6 / 93

*********************************

کوه

درد را

بهتر می فهمد

وقتی از درد  فریاد  می کشی

با تو هم صدا  می شود

                             لاهیجان  15 / 6 / 93

**************************************

 زمستان

بهاری است که

پائیز  را

تجربه کرده است

 

 

                                                                                          خزان

                                                                                           بهاری است که

                                                                                           پا به سن

                                                                                            گذاشته است

                                                                                                               28 / 4 / 93

************************************************

دست کوتاه  است و

زمان  دراز

شریان دل من

از تپش یار  پر است

ای یار

از همین جا

دلم را برایت  تکان  می دهم

                                       27 / 4 / 93

**********************************************

(( میهمان تنهایی))

من دعوتم

به میهمانی تنهائی ام

بیا مهربانم

تنگ است این دل احساسی ام

فاصله دور  است  عزیزم  بیا

هم اکنون کن احساس تنهائی ام

اگر فردایی دیگر بیایی

ندارد  مزارم احساس امروزی ام

                                               14 / 4 / 93

****************************************

(( باران))

آی که  می بارد

از  تنگ  دلت  باران

مثل ابر  بی حوصله

اینگونه نبار

بی چتر

شدم خیس

زعشقت " باران "

از کدامین خاطره

در ذهن باران تر شدی

گر بگویی ابر بر من

بارانت می شوم

گر چه  گویی آب

سیرابت  می  کنم

                                16 / 3 / 93

 

عکس  رضا غریبی  با  دکتر مهدیه الهی قمشه ای  خواهر حسین الهی قمشه ای  ادیب  مولوی شناس و حافظ شناس و  مُفَسِّر .

تاریخ  عکس  8 / 7 / 93  در همایش ادبی و بزرگداشت  مولوی  با عنوان بشنو از نی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

مدرسه روستا

مدرسه روستای زرگر

دبستان  ابراهیم زرگر برزند ، نام  مدرسه ای بود که در روستای زرگر  قرار داشت . این مدرسه از ابتدای  تاسیس تا سال 1366 به نام دبستان ابراهیم زرگر برزند  به فعالیت خود ادامه می داد. از سال 1366 به بعد تغییر نام داده و به دبستان شهید  آیت نامگذاری شد.

به دلیل اینکه این روستا شهید نداشت  و از نام شهدای  روستاهای اطراف برای  این مدرسه نامگذاری کردند. پیشنهاد  بنده این است که خانواده سیفی  مخصوصا  خانواده ایمانعلی سیفی  با پیگیری  در آموزش و پرورش شهرستان گرمی نام مدرسه را  به نام شهید روستای زرگر  ناصر سیفی (سلامت سیفی) نامگذاری نمایند. ( دبستان  شهید ناصر سیفی)

اگر خانواده شهید ناصر سیفی  پیشنهاد این بنده حقیر را قبول کنند و به دنبال تغییر نام   مدرسه روستا از شهید آیت به  شهید ناصر سیفی پیگیری نمایند ممنون خواهیم شد. و یاد شهید روستای خودمان   زنده خواهد ماند. 

در این مدرسه شاگردانی تربیت شده است که بعضی از آنها به درجه تحصیلات عالی رسیده و در سازمان های مختلف دولتی مشغول به کار هستند. 

ابتدا این مدرسه خشتی بوده و در مکان فعلی مدرسه قرار داشت.  به برکت انقلاب اسلامی  و به دستور اکید رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) که برای روستاها حمام ، مدرسه ، بهداشت و... تاسیس می شد. روستای زرگر نیز از این قاعده مستثنا نبود. و مدرسه فعلی در روستا ساخته شد.

از سال 1360 الی 1362 به مدت 3 سال کلاس ها در منازل مسکونی  کسانی که به شهرها مهاجرت کرده بودند برگزار می شد. در طول این مدت  مدرسه فعلی  آماده بهره برداری شد. در سال 1360 کلاس ها در منزل آقای حاج موسی  برگزار شد. و 2 سال بعدی یعنی در سالهای 1361 و 1362 در منزل مسکونی آقایان علی خان  و بیوک خان بدلی  برگزار شد. در آن زمان معلمان روستا آقایان سلیمانی و محرمی بودند.

از سال 1363 به بعد  کلاس ها به  مدرسه نوساز و مهندسی ساز انتقال یافت. یعنی در مکان قدیمی مدرسه ی روستا.  از سال 1363 الی 1365 و 1366 معلمان روستا آقایان  میرزایی و عبدالرضا کریمیان بودند.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

مراسم تعزیه و شبیه خوانی  محرم  1392  روستای  زرگر      

همه ساله در دهه اول محرم مراسم تعزیه در روستای زرگر  برگزار میشود . ( لازم به یاد آوری است  بعد از  چند سال  متوقف  این مراسم  دوباره از سر گرفت ) تعزیه خوانان که همه آنها از اهالی  روستای زرگر  هستند ( بزرگ شده در زرگر و یا فرزندان  اهالی روستا  که از شهرهای مختلف از جمله تهران مراجعه کرده  و این روز را در روستا برای تعزیه  حضور داشتند و نقش های شخصیت های واقعه کربلا را  بازی کردند.  امسال بنده حقیر در این مراسم حضور داشته و ذوق و شوق  همه اهالی روستا را از نزدیک  برای اجرای تعزیه و شبیه خوانی  مشاهده نمودم . از همه کسانی که در این مراسم حضور داشتند و ایفای نقش نمودند از طرف اهالی روستا  تقدیر و تشکر می نمایم ). تصویر  فوق در سال 92  از تعزیه در  روستا گرفتند شده است . مراسم تعزیه محرم 1435 مصادف با آبان 92 در این روستا  که به  مسجد قمر بنی هاشم علیه السلام نامگذاری شده برگزار شده است  که جمعیت  بیشتری  نسبت به سال های گذشته در مراسم حضور داشتند . احسان  و نهار  این روز  را آقایان ظهیر قلی زاده  و امامعلی (علامه) غریبی  (  این مراسم  روز هفتم  امام  برگزار شد.)  به عهده داشتند و به صورت شراکتی  نهار این مراسم را تقبل کردند.   (خداوند  ذخیره آخرت  آنها  قرار دهد)

در این مراسم برای  500 نفر غذای بسته بندی شده  در ظروف یکبار مصرف آماده  و در داخل مسجد قمر بنی هاشم  (ع) از میهمانان پذیرایی نمودند. اما ازدحام جمعیت  افزون بر آماری بود که در نظر گرفته شده بود. و حدودا 600 نفر مهمان داشتند. از همه روستاهای اطراف روستا و حتی از روستاهای  منطقه ارشق نیز در این تعزیه خوانی حضور داشتند.

در روز عاشورا شبیه خوانی و تعزیه در روستا اجرا می شود. در این تعزیه که نمایشی است از واقعه کربلا به دست افراد روستا که هر یک نقشی از شخصیت های اصلی را بر دوش دارند. این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی  است و بیشتر درباره کشته شدن حسین بن علی (ع) و مصائب اهل بیت است. 

افرادی که در روستا  نذر  داشتند که سیاه امام حسین را بپوشند  و نیز آنهایی که جزء دسته زنجیر زنان بودند چند روز مانده به اول محرم پارچه سیاه بلندی را به نشانه فرا رسیدن عزای حسینی بر سر می بستند که طرز درست کردن آن به این صورت بود :  طول پارپه 1متر الی 1.20 سانتیمتر را انتخاب کرده و سر آن  را  گره  می زدند  و به فاصله دور سر گره دوم را اندازه   گرفته  و می زدند . سر را با آن  پارچه سیاه می پوشاندند.  لازم به ذکر است که  هنوز هم در بیشتر مناطق  آذربایجان مرسوم است  که چنین  سرپوش سیاهی  و نیز لباس سیاه بلندی را  می پوشند.  همچنین   قبل از فرا  رسیدن  ماه محرم پرچم  سیاه امام حسین  بر زمین زده  و طشت گذاری  می شد.

هیات تعزیه خوانان  سال 1392  در روستای زرگر  از خانواده های  بابایی ، ایمانعلی خلیلی ،  رسول رجبی  و  خواهر زاده های  رسول رجبی  ، فرزندان  حبیب  بیدار ( حبی) و دیگر  عزیزانی که این بنده حقیر به دلیل عدم ارتباط  با آنها  و عدم شناخت کافی  نام آنها را از قلم انداختم . امیدوارم که به بزرگی خودشان این بنده را ببخشایند


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی مداح  روستای زرگر   (داود سیفی)

 

در عزای حسینی (ع)  خاطره ها با یاد تو جان گرفت

           تو در سیاهی محرم دلمان را به سپیدی حقیقت جریان دادی

داود سیفی فرزند مرحوم حاج حسینعلی سیفی  انسان شریف و با اخلاق  روستا هستند. ایشان مداح و نوحه خوان مسجد روستای زرگر بودند.

وی از صدایی بسیار حزین و خوش لحن  دارا بودند و هر سال در ماه محرم در مسجد روستا  نوحه خوانی و مداحی می کردند.

به دلیل صدای خوش ایشان در تعزیه و شبیه خوانی در روستا نقش هایی از جمله  امام حسین (ع) و ... را ایفا می نمودند. 

از خداوند متعال برای ایشان عمری باعزت و پربرکت خواستاریم.

 

مراسم تعزیه خوانی وشبیه خوانی در روستای زرگر  در بین روستاهای منطقه  بی نظیر بود . و همه روستاهای اطراف جهت  تماشا و شرکت در مراسم شبیه خوانی و تعزیه  به روستای زرگر آمده و از نزدیک نظاره گر این مراسم بودند.

در روستا رسم بر این بود که بعد از مراسم شبیه خوانی و تعزیه اهالی روستا جهت جذب مهمان و دادن نهار به مهمان رقابت شدید داشتند و سعی داشتند  هر خانواده مهمان بیشتری به منزل خود ببرد و از آنها  پذیرایی کند . البته ناگفته نماند که در مسجد روستا نیز  مراسم احسان  در روز عاشورا  و سایر  روزها  بود.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

یک  غزل   و دو  سپید   از  رضا غریبی در خصوص حضرت ولی عصر (عج) . امیدوارم که مورد پسند آستان مقدس آن حضرت قرار بگیرد.

 

 

(( پیداترین  پنهان ))

 

چرا   امشب   نمی آیی   ،  دلم  خون  است  و  بارانی

قدم  در  راه  عشق  بگذار  ، که این  دل  گشته  توفانی

 

عجب  صبری  شمـــا   داری   ،   چرا  دیگر   نمی آیی

خدا   خود   ناظر  و بیناست    ،  چرا  از  دیده   پنهانی

 

رفیـقـان   را   خبـــر  دادم  ،  که این جمعه تو    باز آیی

خجـالت   می کشـم آقـا  ،  شـده  ایـن قصـه  طـولانـی

 

 

گذشته  چل  بهـار  عمـرم  ،  هنـوز  با   دلخـوشی هایم

نگاهـم   پشـت   فـرداها  ،  شـده   دلتـنگ  و  زنـدانـی

 

بهــانه  می کنـد  این  دل   ،   بیــا  پیــدا تـرین  پنهـــان

نقـاب  از  چهـره  بگشـایی  ،  جهـان  را گل بر افشـانی

 

______________________________________________________

(( منتظر))

پشت  دروازه ی  قرن

یک نفر  منتظر ا ست

بشکند  بغض زمان

و بپاشد به فضا

واژه هایی همه از  جنس بلور

واژه هایی همه از چشمه نور

یا  فضا  را لا به لا  پس  بزند

تا شکافد دل این عصر کبود

 

پشت  دروازه ی  شب

یک نفر منتظر است

در سکوت  دل شب

مرد  فانوس  به دست

باز  هم  منتظر است

باید آمد

چشم گریان سحر منتظر است

باید آمد

_______________________________________

 

کجائی؟

 

این چه حسی ست

که جاری شده از تو

به رگ های زمان

از کدامین سلسله ای

که شدی ثبت 

به پیشانی تاریخ جهان

تو کجائی ؟

در کدامین کوچه ی

نم زده از ریزش باران

تو کجائی ؟

                                             شاعر رضا غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دکان داران  روستای  زرگر به ترتیب  زمانی عبارت است از :

۱. حاج سیاب قربانی                   ۲.  حاج  اروجعلی سیفی                 

۳. حاج محمودخوش روش              ۴.  حاج اسد مردانه    

۵. حاتم خلیلی                            ۶. داوود  سیفی

۷. امن الله بیدار                            ۸.  امیر خلیلی

 

 

روحانی روستای  زرگر  

۱.  شیخ  حمدالله                                ۲. شیخ مرتضی انصاری

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی شیخ روستای زرگر   سردار  اسدزاده

شیخ سردار  اسدزاده

آقای سردار  اسد زاده  در حقیقت شیخ و سر دسته دار  در عزاداری اباعبدالله الحسین در روستای زرگر  را به عهده داشتند.

ایشان فردی بسیار اخلاقی و با درک بالای مسائل مذهبی  در روستا بودند. وی مرد بسیار  شریفی  هستند و در مراسم عزاداری  و در  ماه محرم سردسته و تکبیر گوی مسجد روستا بودند.

 سردار اسد زاده  شخصیت  مظلومی داشتند  و اعتقاد شدید به دین مبین اسلام داشتند.و فرزندان خود را طبق موازین اسلامی  تربیت می کردند.  برای ایشان آرزوی  سلامتی  داریم.  

لازم به یاد آوری است که شیخ سردار  اسدزاده  مدرس قرآن  نیز بودند و در روستا برای بچه های روستا قرآن تدریس می کردند. وی به روش سنتی آموزش می دادند. تجوید ایشان و مخصوصا حرکات روی حروف را  جور دیگر  یاد می دادند. مانند : حرکت فتحه را  اینطور بیان می کردند: الف زَبَرَ به زنبهَ و ...


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دره ی  ابراهیم درسی

ابراهیم درسی  زرگر

ابراهیم درسی : دره ای ما بین دره ی قزل قیه سی  و غفر درسی است. از این دره در طول سال به مقدار کمی آب جاری است.

این دره از نرسیده به سرباز بلاغی شروع  و تا جاناوار اولن ختم می شود.

دره ی ابراهیم درسی به دو قسمت تقسیم می شود. این دره در ابتدا یک شاخه می باشد . یعنی محل اصلی ابراهیم درسی و اما قسمت بالای  دره  به دو شاخه تقسیم می شود.  قسمت جنوبی را  جاناوار اولن تشکیل می دهد ، و قسمت شمالی  دره ای است برای رسیده به کوه قاطار (قطار).

پشت قزل قیه سی را ابراهیم درسی تشکیل می دهد و اما جلوی  غفر درسی  ابراهیم درسی است.  

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

زندگینامه  اکبر  غریبی

 

  

 نام و نام خانوادگی: اکبر غریبی

نام پدر: حاج آزاد  غریبی

میزان تحصیلات: مهندسی صنایع غذایی

شغل: مدیر  فروشگاه مواد غذایی

محل سکونت: شمال غرب تهران

 

اکبر  غریبی فرزند حاج آزاد غریبی  درچله زمستان سال 1349 هـ. ش  در روستای  زرگر برزند از توابع  شهرستان گرمی  استان اردبیل متولد شد.

ایشان تحصیلات  اول تاچهارم ابتدائی  را در زادگاه خود به پایان رساند . سپس پنجم ابتدایی و دوره ی  راهنمایی  و متوسطه را در شهر اردبیل  ادامه داده و در این شهر  به پایان رساند.

 ایشان در   18 مهر  1369 اعزام به خدمت مقدس سربازی  شدند، ودرسال  1372 از دانشگاه آزاد اسلامی واحد  ورامین  و در رشته مهندسی علوم وصنایع غذایی  پذیرفته شدند. لازم به یاد آوری است   ایشان از غریبی ها  اولین کسی بود که موفق شد  پا به عرصه دانشگاه بگذارد.  و در سال  1375بامعدل کل  16 از این رشته  فارغ التحصیل شدند.

وی در سال1377 سنت حسنه ی  پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص)  را اجرا  نموده  و تشکیل خانواده دادند  که ثمره  این ازدواج  موفق دو دختر نازنین  می باشد. 

 ایشان از زمانی که بنده بیاد دارم اهل کار و تلاش بود و هرگز از یافتن نیمه گمشده خود ناامید نمی شدند و تا او را نمی یافت ، دست از تلاش سرسختانه خود بر نمی داشت. نتیجه تلاش های ایشان ،  وجود یک مغازه با برند نسبتا مشهور با نام فروشگاه اکبر وبابک درمنطقه 20و در شهرک سیزده آبان می باشد که شعارش براین مبناست " موجود است چی؟ همه چی حتی (سنگ پا) " ایشان مدیر و از کارکنان این فروشگاه است. جوهره ی وجودی ایشان  کار و تلاش  است ، حتی  با داشتن  مدرک آکادمیک شغل آزاد را برای خود انتخاب  و از این طریق ارتزاق می کنند.

به یاد دارم  در سال 1371 و 1372 در مغازه مواد غذایی که صاحبان اصلی  مغازه را حاج محمود  و امامعلی ( علامه)  غریبی  تشکیل می دادند؛ بطور   مشترک اداره می کردیم در همان زمان به سلامت اخلاقی ایشان  و نیز رعایت نمودن حلال و حرام در ریز ترین مسائل  به وی  ایمان  آوردم.       

امام علی(ع) که نمونه عالی انسانی و الگوی جامعه بشری و اسوه تقوی و فضیلت بود، در خصوص کار ، تمام همت خود را بکار می برد، حضرت علی(ع) آنقدر کار بدنی انجام میداد که دستش پینه بسته وترک بر می داشت و بیشتر مواقع تاول می زد. یا اینکه حضرت علی(ع) خطاب به امام حسن مجتبی می فرماید: هیچگاه به آرزوها تکیه نکن. مرد کار و کوشش باش. همچنین امام علی(ع) در مورد رزق می فرماید: درهای رزق بسته است آن را با حرکت و فعالیت بگشایند زیرا کار باعث برکت است.

سفر حج:  ایشان در سالهای  ۱۳۸۳ و  ۱۳۸۸  به همراه خانواده  موفق به زیارت مکه مکرمه  ، مدینه منوره  ، مسجدالنبی و قبرستان بقیع شدند . وقتی در کنار قبرستان بقیع  نظارگر  قبرهای متبرکه چند ائمه (ع) و یاران پیامبر اکرم (ص) بودند. در دل خود  زمزمه ای می کرد. و با خود می گفت : یا علی رفتم بقیع اما چه سود ، هرچه گشتم فاطمه آنجا  نبود. ایشان در این سفر نورانی  عکس ها و فیلم هایی از جایجای سرزمین نور علی الخصوص قبرستان بقیع به یادگار گرفته و هر وقت دلشان می گیرد از طریق همین فیلم یادی از این  سفر نورانی می کند.  

دین و مذهب: دین ایشان  اسلام و مذهب وی شیعه اثنا عشری است. اکبر غریبی اعتقاد خاصی به خدا  و ائمه اطهار و پیامبران خدا دارد. زیرا یکی از لوازم  اعتقاد به خدا ، اعتقاد به فرستادگان خدا یعنی انبیاء و رسولان است. به این معنا که انکار آنها مستلزم انکار خدا است. همچنین اعتقاد به امامان یعنی جانشینان پیامبر  لازمه اعتقاد به خود پیامبر است؛ چون ائمه از طرف پیامبر  جانشین او هستند و انکار آنها به منزله انکار پیامبر است. در نتیجه ایشان به خدا  ، پیامبر و ائمه اطهار  اعتقاد  ویژه ای  دارند.

ورزش مورد علاقه:   از ورزشهای مورد علاقه ایشان کوه نوردی می باشد که صعود به قله زیبای  سبلان وقله های زیبای شمال تهران دربرنامه های ورزشی ایشان در  ایام تعطیل می باشد.

  

آرزو: از آرزوهای بزرگ ایشان که همیشه به زبان جاری است داشتن یک کارگاه ویا یک کارخانه  مرتبط با تحصیلاتش است  که منبع درآمدی باشد برای  50 الی  100  نفرکه مورد ارتزاق خانوارهای کارکنان باشد.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی دره ی  قزل قیه سی

 

 قزل قیه سی : قزل قیه سی دره ای ما بین ابراهیم درسی و گوری دره است.

این دره از سرباز بلاغی  شروع شده و به ابتدای دره های یوشان درسی و اکبر عسگر  منتهی می شود.

در دره ی قزل قیه سی  در طول سال همیشه آب جاری است . پر آبی و کم آبی این دره در طول سال نسبت به فصل های سال متفاوت است.

در قزل قیه سی سه قطعه سنگ و یا بهتر بگوئیم صخره وجود دارد که ارتفاع آن به ۴۵ الی ۵۰ متر می رسد. این سه صخره بلند در کنار هم و بصورت مجزا  می باشد.

دلیل اینکه به این قطعه سنگ ها  قزل قیه سی می گویند این است که این کوه به رنگ سرخ است . اما سرخی آن چشم گیر نیست. سرخی این کوه خیلی کم است که آن هم توسط گل سنگ ها ، سرخ شده است.

از ابتدای این دره تا انتها توسط اهالی روستا و کسانی که در این دره زمین زراعی دارد درخت کاری شده است. آخرین درخت  این دره که از آن به بعد یوشان درسی  شروع می شود درختان حاج قلیچ خان غریبی است. این دره یکی از دره های پر درخت  روستا محسوب می شود.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دلاک روستای زرگر  کسی نبود جز  مرحوم آقا فرخ  . ایشان   کارهایی از جمله  سلمانی  و ختنه  پسر بچه های  روستای زرگر  را انجام می دادند. 

     سلمانی کسی است که به اصلاح موی سر و زیبایی سر و صورت مردم می‌پردازد. از دهه ۲۰ شمسی به آن آرایشگر نیز می‌گویند.  کار ایشان به صورت دوره گرد ی بود . در گذشته امر تراشیدن و اصلاح ریش و سبیل مردان نیز برعهده آنان بود که امروزه با رونق تیغ‌های ریش تراش و ریش تراش برقی، این کار کمتر به آنان سپرده می‌شود. وسایل اصلی آرایشگاه‌ها عبارتند از: قیچی کوتاه کردن مو، شانه، کلیپس، برس سر، قیچی ابرو، پیش‌بند، ماشین آرایشگری، موچین، برس ابرو، تیغ و دسته تیغ، موپَران، حوله وکیف نگهداری وسایل.

    مرحوم آقا فرخ،  پسر بچه های  روستای زرگر  را  با روش سنتی خود ختنه می کرد . وسایل بهداشتی و نیز برای استریلیزه کرده پر پران و یا تیغ های مخصوص خود از آتش  استفاده می کرد و جهت جلوگیری از  خونریزی از خاکستر استفاده می کردند. 

     سنت یا آیین ختنه از تاریخ ثبت شده بشری قدیمی‌تر است و نگاره‌هایی از آن در غارهای دوران نوسنگی و آرامگاه‌های مصری یافته شده‌است. در یهودیت جزو ارکان دین یهودیت است. سنتی است که در اسلام نیز به آن تأکید شده (هرچند در قرآن تصریح نشده، اما در حدیث و سنت آمده است). آمار ختنه پسران در کشورهای مسلمان بالا، در کشورهای اروپائی پائین می‌باشد. ختنه در ایالات متحده و کانادا بر خلاف اروپا تا حدی مرسوم است.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

گل خشخاش تنها گلی است که انتقام همه گل ها را از انسان می گیرد.

دوبیتی جدید از رضا غریبی  در همین خصوص

 

 

نکـن انسـان شقـایق را تو پـرپـر

و یاس و مـریم و بـابـونـه شبـدر

 

سپـارم بـر گلـی مـانند خشـخاش

بـگیـرد انتـقـام ، حـالا تـو بنـگـــر

                                   29 / 3 / 93

****************************

نیامدی

 

پای حادثه ای

 نشستم کنار دریا نیامدی

 ای خوب من

  کاشتم جوانی ام را

 کنار دریا نیامدی

 ای چشم های خیس باران

 میهمانی گرفتم

 سراسر دریا نیامدی

  تو به ذهن ساحل

  نزدیک تری

  در تمامی لحظه های ابری ام

 نشستم به نجوا نیامدی

  تو مرا بیشتر می فهمی

  ای همسفر باران

  بس که نگاهم

  خیره به دنبالت بود

  نگاهم زده سرما نیامدی

  اردیبهشت هم تازیانه خورد

 خزانم شده معنا نیامدی

 تو را به ذهن دریا

 خواهم سپرد

  درمست نگاه تو

 شدم رسوا نیامدی

  28 / 2 / 93

 ******************************************

مسافر   غریب

 

در  غربت   جغرافیا

 دلم آنقدر  بی  هوا

می شود   دلتنــگـت  ،

 نمازم  را شکسته  می خوانم

از  دوریــت ،

 نگران  این  فاصله هایم

در تمنّــای  نگاهــت ،

 و در کوچه های  بارانی  ام

دلتنـگی ام پیـداست

بی حضــورت ،

 با  تو  بهــارم  ،

فــرو تر  از خــدا

در کنــارت

 بی تو لـــرزان و  زردند ،

پـائیــز  برگ ها

قامت  شکستنــد

 در پشت  پلک  زمستــان

بی  تو  برف هم آب شد

از  خجــالت

 و امّا

 پشت  قانــون  محبّت

به  خــودم  می بالم

که تمــام تــو مال  من است

12  / 4 / 93

                                                                 شاعر  : رضا غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 

لغ لغ : واژه ای است ، ریشه در زبان ترکی دارد. و آن به معنی لجن و یا لجن زار است.

لغ لغ منطقه ای است در شمال روستای زرگر  که مرز دو روستای شرفه و زرگر است.

دلیل اینکه به این منطقه لغ لغ می گویند این است که  این منطقه  لجن زار است و در آن چشمه کوچکی است و این چشمه نیز در داخل لجن زار  است.

در قسمتی از این منطقه لجن سفت و یا گل نرمی است که وقتی کسی روی آن پا می گذارد ، حدودا به شعاع یک متر  زمین آن قسمت لرزش  دارد. مانند توپی است که روی آن بایستی .

در این قسمت به مقدار  خیلی کمی آثار  نفت خام  پیداست.

در همسایگی این منطقه ، یانبلاغ و قره برون قرار دارد.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

(( انا لله و انا الیه راجعون ))

condolence message1 پیام تسلیت و آگهی ترحیم

با کمال تأسف باخبر شدیم (سرکار ارکناز خانم همسر گرامی مختار  غفاری ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين


(( فروغ دلها ))

کنار مکه ، غار نور ، در آن یاد خدا پر بود

حرا یک معتکف گاه از ، مناجات و دعا پر بود

 

 رجب دربیست و هفتم روز، چه روزی بود ، محشر بود

 مقدس روز مبعث شد ، فرشته در حرا پر بود

 

 مَلَک آن پیک ارسالی ، به دست برتر از خود داد

 به هر جا چشم می دوخت ، نشانی از خدا پر بود

 

به نرمی بر محمد(ص) گفت : بخوان ، خواندن نمی دانم

بخوان با ایزد یکتا ، چگونه و چه را پر بود

 

 ندای جبرئیل آمد ، حرا را روشنی بخشید

به اطرافش نظر انداخت ، محمد (ص) آن مَلَک را دید

 

نمودش شرحی از واقع ، هر آنچه در حرا می دید

ز ترس و حیرت و لرزه ، عبایی را به خود پیچید

 

 مَلَک پیک الهی گفت : عبا پیچیده بر خیزید

 کنون وقت هدایت شد، بتاب ای بر تر از خورشید

 

 مَلَک رسم مسلمانی ، به پیغمبر سفارش کرد

نخستین حکم این بود ، نمازی بر خدا آرد

 

محمد (ص) از سر حیرت ، سراپا لرزه بر تن داشت

نهال عصمت واسلام ، که باید سینه ها می کاشت

 

 فرا خوانَد ، خلایق را ، به دین لایق انسان

 زمانی که جهان یکسر ، ز نادانی ، جفا پر بود

 رضا غریبی به تاریخ 25 / 5 / 1383

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

خلاصه ای از  زندگینامه رضا غریبی

 

 

 رضا غریبی  فرزند حاج قلیچ خان غریبی در سال ۱۳۵۰ هـ. ش در یک خانواده مذهبی و در روستای زرگر شهرستان گرمی  استان اردبیل متولد شدو پس از آنکه تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاه خود به پایان رساند، تحصیلات متوسطه را در تهران ادامه داد .

 در دوران متوسطه شروع به گفتن شعر های موزون ازجمله رباعی ، دوبیتی، غزل و مثنوی پرداخت و در همان دبیرستان با استاد ادبیات و زبان فارسی به نام استاد وثوق آشنا شد. و شعر های خود را برای نقد به استاد می داد، که این استاد یکی از مشوق های اصلی در شروع به شاعریش بود. در مجله داخلی دبیرستان نام شاعران و نویسندگان همان دبیرستان ذکر می شد که یکی از آنها رضا غریبی بود ، و امروزه با فعالیت های شعری  موزون از جمله غزل ، غزل مثنوی ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی و چهار پاره و به قالب های شعری نو ، سپید، نیمایی ، موج نو ، طرح و... آشنایی کامل دارند و در همه قالب ها شعر سرایی می کند.

 

مجموعه اشعار  ایشان با عنوان (( چشم های خیس باران )) به زودی به چاپ خواهد رسید.

 

در سال ۱۳۷۳ در دانشکده علوم انسانی  دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در رشته کارشناسی علوم کتابداری و اطلاع رسانی پذیرفته شدو از سال دوم دانشگاه به تحقیق و پژوهش روی آورد. در دوران دانشجویی مقالاتی را تالیف و در فصلنامه پیام کتابخانه ( نشریه دبیرخانه انجمن کتابخانه های عمومی کشور) به چاپ رساند. از جمله مقالاتی که در فصلنامه  فوق الذکر به چاپ رسید عبارتند از :

1. (( نقش کتاب و کتابخانه در آموزش و پرورش))

2.(( نقش کتابخانه ها در سواد آموزی بزرگسالان ))

3. (( اولین کتابخانه عمومی در ایران)) 

4. (( اولین ها در کتابخانه و کتابداری))  در نشریه پیام مشارکت

5. میزان رضایتمندی کاربران نابینا و کم بینا از کتابخانه های عمومی شهر تهران در نشریه الکترونیکی  نشر کتابدار

6. بررسی وضعیت منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دیدگاه کاربران نابینا و کم بینا در نشریه دانش شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال

7. اخلاق حرفه ای کتابداران کتابخانه های عمومی  در نشریه الکترونیکی انجمن ها و مشارکت ها

8. مشخصات و ویژگیهای کتاب های کودکان در سایت نهاد کتابخانه های عمومی کشور

9. چاپ و نشر بیش از  40 عنوان مقاله کوتاه و شعر در نشریات مختلف  و کتاب ها

کتاب ها

1 (( آشنایی با کتابخانه های روستایی))  ( هنوز به چاپ نرسیده است). 

2. تدوین مجموعه مقالات  اعتیاد با عنوان ( اعتیاد  فقط یک پک)

3. روانشناختی واقعه کربلا ( نا تمام)

4. مجموعه اشعار ( آماده چاپ)

5. الفبای کتابداری  ( در حال تایپ)

6. تدوین فرهنگ فاف ( فرهنگ اختصارات فارسی ) ( در حال تایپ)

  وی در دوران دانشجویی و در سال ۱۳۷۶  سردبیری ماهنامه ثارا... را به عهده گرفته بود و به دلیل اعزام به خدمت مقدس سربازی نتوانست همکاری خود را با ماهنامه ثارا... ادامه دهد. در دوران خدمت سربازی فعالیت هایی از قبیل تهیه کتابشناسی امنیت ملی و مقالاتی در خصوص امنیت خلیج فارس و ادبیات کودکان تالیف و در نشریه تخصصی دانشکده علوم و فنون فارابی وابسته به ستاد مشترک ارتش جهموری اسلامی ایران به چاپ رساند.

در سال ۱۳۷۹ به استخدام  اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران درآمد و در سال ۱۳۸۱ به عنوان کتابدار نمونه انتخاب  و تقدیر شد، و در همان سال از طرف دبیرخانه هیات امنای کتابخانه های عمومی کشور  به کتابخانه های عمومی کیش  اعزام به ماموریت شد. در سال های بعد نیز  چندین بار کتابدار نمونه شهرستان و استان تهران و نفر دوم کشوری  انتخاب شد.

چا÷ زندگینامه رضا غریبی در نشریه نهاد

وی چندین بار به عنوان پژوهشگر نمونه در استان تهران و شهرستان های رباط کریم و بهارستان انتخاب و تقدیر  شده است.

ایشان در سال ۱۳۸۲ با آقای علیرضا حامی (شاعر) در تاسیس انجمن ادبی حافظ نسیم شهر همکاری داشتند و بعد از استعفای ایشان عضو هیات موسس انجمن و دبیر آن شدند. مجوز فعالیت انجمن ادبی حافظ را با همکاری سرکار خانم فاطمه قاسمی اخذ نمود تا انجمن منحل نشود و به فعالیت خود ادامه دهد. و در همان انجمن گاهنامه ای را به چاپ رساند که اشعار شعرای  شهرستان رباط کریم و انجمن ادبی حافظ را به چاپ رساند.

شعر های ایشان در نشریات مختلف به چاپ رسیده است و کتابی با نام (( همنفس نسیم و باران)) ( گزیده اشعار شعرای رباط کریم) توسط یکی از اعضای انجمن جمع آوری و به چاپ رسید. و در تدوین اشعار همکاری نزدیکی با ایشان داشتند.  و در مسابقات موضوعی شعر  مقام  دوم را کسب نمودند. در مراسم های شب شعر و عصر شعر شعر خوانی  و تقدیر شدند. ایشان صدای خوشی هم دارد و در مراسمات مختلف قرآن قرائت می کند.

ایشان مقالات متعددی دارد که بعضی از آنها هنوز به چاپ نرسیده است. یک جلد مجموعه مقالات  در مورد اعتیاد و مواد مخدر جمع آوری و با عنوان (( اعتیاد فقط یک پک )) تهیه و در اختیار کتابخانه های عمومی شهرستان جهت استفاده اعضای کتابخانه ها  قرار داده است.

در حال حاضر چند کتاب نا تمام  دارند که از جمله آنها تدوین فرهنگ فاف  و روانشناختی واقعه کربلا و ... می باشد.

از سال ۱۳۸۵  با همکاری آقای علی محسنی فصلنامه شناسه، نشریه داخلی انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان رباط کریم را تاسیس و تا سال ۱۳۸۸ به چاپ می رساندند. در این نشریه  سردبیری و مدیر اجرایی  نشریه را به عهده داشتند.

سابقه مدیریت اجرایی ایشان:

در سال ۱۳۸۰ مسئول کتابخانه شهید بهشتی و از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۸۵ مسئول کتابخانه شهید باهنر و از سال ۱۳۸۵ الی ۱۳۸۷ مسئول کتابخانه خاتم الانبیاء  و از سال ۱۳۸۷  ریاست اداره کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان و نیز مسئول کتابخانه مرکزی شهرستان رباط کریم ( کاظم اخوان ۱۳۹۰ - ۱۳۸۸ ) و از سال ۱۳۸۸  تا کنون معاون اداره کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان از سال ۱۳۹۰ تاکنون مسئول کتابخانه مرکزی شهرستان (خاتم الانبیا،) از سال ۱۳۸۳ تا کنون  امین اموال کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان است .

رضا غریبی به همراه  دکتر  مهدیه الهی قمشه ای

در سال های مختلف و از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۹۰ مدیر اجرایی و مسئول نمایشگاههای  کتاب بودند. در انتخابات ریاست جمهوری ، نماینده مجلس و شورای اسلامی  و شوراهای شهرستان ها ، سمت های  نماینده فرماندار ، بازرس ، ناظر و رئیس صندوق  شعبه اخذ رای  شدند. از طرف استاندار تهران ، مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران ، مدیر کل کتابخانه های عمومی استان تهران ، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان و فرماندار شهرستان و نیز تقدیر نامه هایی از ادارات مختلف دریافت نموده است. 

 وی برای رفاه حال اقوام و خویشاوندان  خود و با همکاری برادرانش در سال  ۱۳۸۶ اقدام به تاسیس صندوق قرض الحسنه کریم اهل بیت (ع) ( صندوق اقوام )نمود. و اساسنامه صندوق تدوین و در حضور  اعضا ثابت صندوق ، قرائت و به امضاء  رسید. ایشان به عنوان  هیات رئیسه صندوق قرض الحسنه مشغول به فعالیت می باشند.

 رضا غریبی دوره های تخصصی فراوانی را پشت سر گذاشته است . از جمله آنها تایپ و مهارت های هفتگانه ICDL و دیگر مهارت ها  که مربوط به تخصص و شغل ایشان است  گواهینامه آنها را  دریافت نموده است.

ایشان در سال ۱۳۹۰ از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در مقطع  کارشناسی ارشد پذیرفته شد و آخر شهریور ۱۳۹۲ از پایان نامه خود با عنوان (( بررسی وضعیت  منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دید گاه کاربران نابینا و کم بینا )) دفاع کرد و مدرک کارشناسی ارشد را اخذ نمود.

 

 

برای اطلاعات بیشتر  به وبلاگ رضا غریبی مراجعه فرمائید.

  Rezagharibi272.blogfa.com      و یا  روی    رضا غریبی    کلیک  کنید عکس ، تصاویر ، اشعار و فهرست مقالات  و ... در وبلاگ ذکر شده موجود است.

در حال حاضر  بیش از   10 وبلاگ و وب سایت را پشتیبانی می کند.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی دکتر محمد مستانه

کیف قهوه ای اش را بست ،داخل کیف اش پر از دارو و وسایل کمک های اولیه بود. بیچاره کیف آنقدر  پر بود که به سختی بسته می شد.  راه افتاد و سوار بر موتور شد. مقصدش روستای زرگر بود. از  روستای دامداباجا  تا  زرگر کمتر از نیم ساعت راه بود و از جاده خاکی  خودش را به زرگر  رساند . در زرگر کودکان و بزرگسالان را معالجه می کرد.

محمد مستانه طب سنتی را به خوبی می دانست  و لوازم پزشکی خود را به صورت سنتی  استریل می کرد. وی از راه طبابت  ارتزاق می کرد. 

ایشان مردی متدین و خوش نام بود . در خانواده اصیل ، مومن و مذهبی رشد یافته بود. دکتر مستانه انسانی پاک و سالم بود و با نماز و روزه بین خود و خدای خود پل زده بود. یکی از خصوصیات دکتر محمد مستانه دینداری او بود، از همان دوران کودکی با قرآن و نماز محشور بود و آن را سرلوحه ی  زندگی خود قرار داده بود. 

دکتر گاهی ورزش می کردند  و بدن ورزیده ای داشتند. دوران جوانی در روستا با هم سن و هم سالان خود بازی های محلی انجام می دادند. از خصوصیات بارز  دکتر محمد مستانه  شوخ طبعی  ایشان بود . کلام شیرینی داشت که همه جا به کار می برد ، موقع کار ، موقع معاینه ی بیماران  و در خانه و مهمانی های خانوادگی ، همه جا نمک خوش طعم طنز دکتر مستانه طرفدار داشت. 

 یادشان گرامی   

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معلمان روستای  زرگر

 

 از حکیمی سوال کردند پدر و مادرت را بیشتر احترام می گذاری یا معلم خود را؟ پاسخ داد: معلم را زیرا پدر و مادرمرا از آسمان به زمین آورده اند ولی معلم مرا از زمین به آسمان پرواز می دهد.

از پــدر گر  قالب  تـن یافتم

از معلم  جان  روشن یافتم

ای معلم چون  کنم توصیف تو

چون خدا مشکل توان تعریف تو

تا آنجایی که ذهن این بنده یاری می کند ، معلمان روستای زرگر به ترتیب زمانی عبارتند از :

آقای  آجودانی - آقای  ایمانی - آقای محرمی - آقای سلیمانی- آقای کریمیان - آقای میرزایی

بعد از خروج بنده از روستا  و ادامه تحصیل در شهر تهران از سال ۱۳۶۵ به بعد متاسفانه نام معلمانی که در روستای زرگر تدریس کرده اند را  ندارم.

یاد همه عزیزانی که در تعلیم بنده رضا غریبی  سهم داشتند را گرامی می دارم.

از راه دور دستان پر مهر شان را می بوسم ، خیلی دوست دارم آنها را از نزدیک  زیارت کنم و زحماتی که برایم کشیده اند  تشکر  و قدر دانی کنم.

معلمان عزیزی که برایم زحمت کشیده اند به ترتیب عبارتند از :

آقای ایمانی  سال  ۱۳۵۶  پیش دبستان   سال  ۱۳۵۷  اول دبستان

آقای محرمی  سال ۱۳۵۸  دوم  دبستان

آقای  سلیمانی  سال ۱۳۵۹  سوم دبستان

آقای میرزایی  از سال ۱۳۶۰ الی  ۱۳۶۲  چهارم دبستان

آقای  عبدالرضا کریمیان سال های  ۱۳۶۴ -  ۱۳۶۳  پنجم  دبستان

یادآوری  خاطرات دبستان برای دوستان  ۴۰ سال  به  بالا

 


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين


قصاب روستای زرگر

قصاب روستای زرگر کسی نبود جز  مرحوم  کریم بیدار  به قول معروف کریم کیشی . ایشان از طایفه بک باغلو  بودند. مرحوم کریم شخصی بود بی آزار  و در راه رفتن  کمتر کسی پا به پای  وی  راه می رفت. مرحوم کریم آدم بسیار  زرنگی بود.

اگر در روستا کار قصابی و یا ذبحی بود ، توسط  مرحوم کریم  انجام می شد.  منزل ایشان  تقریبا نزدیک مدرسه روستا بود. بعد از وفات ایشان میراث دار  وی پسرش حبیب ( حبی) شد. و هم اکنون در روستا زندگی می کند.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)