زرگر دیـکــداش

با سلام
این وب سایت توسط رضا غریبی فرزند حاج قلیچ خان غریبی جهت اطلاع رسانی و آشنایی از روستای زرگر استان اردبیل توابع گرمی ایجاد شده است.
امیداست بانظرات وپیشنهاد های سازنده خویش ما رادر پیشبردبهتر این وب سایت یاری فرمایید.
در ضمن از کسانی که در روستای زرگر به دنیا آمده اند و یا در آنجا زندگی کرده اند و مایلند زندگینامه ، تصاویر ، عکس و دیگر اطلاعات مورد نظر آنها را در وب سایت زرگر قرار دهیم می توانند آنها را بصورت دستی به اینجانب رضا غریبی تحویل و یا به آدرس زیر ارسال کنند.
reza.gharibi272@gmail.com


بــو دنیــا دان هــــامـی گِـــدَر آد قــالار

زرگــریـن دَه اورکسیـــنـدَن یــــاد قــالار



چــوخــلار گَـلیــب بــو زرگــر دَن گِــدَ لـلر

کنــدی میــزَدَن شیــریـن مــزه داد قـالار


شعر رضا غریبی 9 / 1 / 93




رضا غریبی :
دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس
علم اطلاعات و دانش شناسی
محقق ، نویسنده ، پژوهشگر و شاعر
reza.gharibi272@gmail.com

آخرین نظرات
  • ۲۵ شهریور ۹۸، ۱۸:۳۲ - 00:00 :.
    :)

۵۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۷
فروردين

قباد مردانه جانباز 70 درصد و مرحوم پدرشان میرزاخان مردانه

 

با سلام و خسته نباشید  من آراد مردانه هستم  فرزند جانباز  جنگ تحمیلی  از وبلاگ خیلی  عالیتون  تشکر می کنم. 

 

 

 

یه عکس از دوران خدمت پدرم در سال 65   براتون فرستادم و یه عکس از بعداز مجروحیتش .  از پدر بزرگمم  فقط همین عکس به یادگار مانده است .

در مورد پدر بزرگم  یه  خاطره  خودم  دارم  که سوختن  دستم  توسط شیر داغ بود. که مرحوم پدر بزرگم  با سفیده تخم مرغ ، سوختگی  و از بین رفتن  پوست دستم  رو خوب کرد.  من بچه بودم و چهار دست و پا  راه می رفتم و از بچگی شیر داغ رو خیلی دوست داشتم . زمانی که به شیر رسیدم دستم رو داخل شیر کردم و پوست دستم از بین رفته بود که پدر بزرگم با سفیده تخم مرغ درست کرد  ، پوست دست راستم رو. 

 

یه چیزی ام تو روستا هست که خیلی جالب و برای درمان آسم و یا سرماخوردگی و گرفتگی بینی استفاده میشه . به اسم مهران نخودی که پدر بزرگم روش استفادشو به ما یاد داد که مهران نخودی رو مثل سیگار باید داخل کاغذ بپیچیم و استفاده کنیم. متأسفانه تو اینترنت چیزی راجع به مهران نخودی پیدا نکردم . منظورم تصویر گیاه است. و الا اون رو هم اتچ میکردم.  

 

 

پدرم در منطقه گیلان غرب مجروح شد و ایشون تخریبچی میدان جنگ بود و در عملیات تخریب یک میدان مین مجروح شدن و جانباز  70 درصد جنگ تحمیلی هستن. 

 

متن ارسالی از جناب آقای آراد مردانه است. 

 

 

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۱۳
فروردين

10 فروردین  1394  محلات -  سرچشمه

 

رضا غریبی - مبین غریبی و امین غریبی

مبین  و امین غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک 

شاخه های شسته باران ، خورده پاک 

 

نرم نرمک می رسد اینک بهار 

خوش به حال  روزگار   

WWW.H-ALIKARAN108 (6)  

دانا ...

  

نوروز گلی

سال نو ،تولدی دوباره است...  

فصل بهار ،آغاز فصل جدید زندگی است...  

آرامش و تندرستی و خوشبختی و توفیق روزافزون را  

برای همه شما خوبان و همراهان سایت زرگر دیکداش ،

 از خالق زیبایی ها خواستارم...

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

رضا غریبی  فرزند امامعلی (علامه) کاندیدای  شورایاری محله کیان شهر 

جمعه 22  اسفند  93 منتظر شما عزیزان  برای دادن رای  به 

 آقای رضا غریبی هستیم 

رای گیری در محله کیانشهر   

ممنون خواهیم شد 

خواهشمندیم اطلاع رسانی شود. 

رضا  غریبی  فرزند  حاج امامعلی (علامه) غریبی 

کاندیدای  شورایاری  محله کیان شهر 

از  دوستان ، آشنایان ، اقوام ، خویشاوندان ، همشهریان و اهالی کیان شهر   و همه با هم  به  برادر  عزیزمان  

رضا غریبی  فرزند حاج امامعلی ( علامه)   نوه حاج آزاد خان غریبی

رای اعتماد  بدهیم. 

هدف:  تلاش ، اعتبار ، سازندگی  

محله خوب ساختنی است  نه  یافتنی 

من صدای شما هستم ، همت کنید  تا خواسته هایتان را فریاد زنم 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 

 

رسول رجبی  دردانه ی خانواده و تنها پسر خانواده است که بعد از 8 دختر به دنیا آمده است. رسول در سال 1358 یعنی یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در روستای زرگر دیکداش چشم به جهان گشود. 

دوران کودکی و نوجوانی خود را در زادگاه خود سپری کرد.  رسول وقتی یکی از خواهرش را صدا می زد ، همگی جواب می دادند . آخه بعد از خواهرانش به دنیا آمده  و تنها پسر خانواده است و پدر و مادر و خواهرانش او را خیلی دوست داشتند. خواهرانش مثل پروانه دور این دردانه می گردند. مبادا گزندی به او برسد. 

رسول همه ساله  روز عاشورا و یا سوم امام حسین علیه السلام  در شهر تهران و روستای زرگر در تعذیه و شبیه خوانی شرکت می کند. و او نقش حــــر را بازی می کند.  

رسول در فصل های مختلف به روستا بر می گردد و کار های زراعی  خود از جمله کاشت ، داشت و برداشت  را انجام می دهد. او بسیار فعال است. یک پایش در تهران و پای دیگرش در روستا است. او هم اکنون نقش  پدر را برای خواهرانش ایفا می کند.  

پدر هوای رفتن داشت. هوای رفتن به تهران ، خیلی از آشناها به تهران کوچیده بودند. بیش تر قوم و خویش ها آن جا بودند و گاه گاه پیغامشان می رسید که به تهران کوچ کند. آن ها شهر تهران را دوست داشتند و برایشان رویایی شیرین بود که با بی صبری انتظارش را می کشیدند.  

عمر انتظار بچه ها کوتاه بود و زود به سر آمد. چند روزی از تصمیم پدر نگذشته بود که به شهر تهران کوچ کردند. 

دو دهه زندگی در تهران و در محله کیان شهر پدر و مادرش این دنیا را ترک می کنند و رسول را به خواهرانش می سپارند. خانه چقدر خاموش و ساکت شده بود. انگار هیچ کس در آنجا زندگی نمی کرد. در هنگامه ای که صدا در میان سکوت گم می شد، پدر و مادرش با تک تک بچه ها با چند سال اختلاف به آرامی و وقار خدا حافظی گردند و رفتند.  

رسول روزها را در سکوت و خاموشی  گذراند. کم کم احساس تنهایی و دلتنگی به او دست داد. نــــه ! چاره ای جز ساختن  با وقایع و پیش آمد ها نیست. 

رسول کم کم خودش را پیدا کرد و با زمان ، خودش را وفق داد و به زندگی خود ادامه داد. اکنون وی  محبوب اقوام و خویشان و نیز آشنایان است. 

خدا از بلا حفظ اش کند

 

 

 تصویر  مرحوم  اداره رجبی  تولد 1310 وفات 1384 ( با کلاه شاپو)

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

تنباکو  درسی  زرگر

تنباکو درسی  دره ای است که ابتدای آن از سوروشگن درسی آغاز می شود. یعنی سوروشگن درسی  انتهایش به تنباکودرسی ختم می شود.

در این دره  قبلا زمین زراعی به تعداد خیلی اندک وجود داشت و آن هم توسط گاوآهن شخم زده می شد و برداشت آن نیز با داس انجام می شد. یکی از آنها برای مرحوم بیوک خان غریبی و دیگری  مرحوم اشرف بابائی بود. در قسمت انتهایی این دره 2 زمین زراعی  کنار هم وجود دارد که یکی از آنها برای جعفر خلیلی و دیگری برای برادران غریبی ( حاج بیوک خان ، حاج آزادخان و حاج قلیچ خان) بود. در این زمین ها  یونجه دیمی کاشت می شد. 

 

به یاد دارم که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به سن 10 سالگی رسیده بودم و احساس می کردم که بزرگ شده ام . وقتی که عموهایم و پدرم یونجه این زمین را درو می کردند من پیشنهاد دادم و گفتم که من می توانم کمک کنم. آنجا برای اولین بار داس بدست گرفتم که کمک کنم. بعد از مدت خیلی کم  دستم را با داس بریدم که هنوز جای زخم آن بصورت یک خط روی انگشت کوچکم باقی است. داس را روی زمین انداختم و یک مشت خاک روی زخم ریختم تا خون بند بیاید و فرار کردم . به سمت چشمه تنباکو درسی  حرکت کردم که پسر عموهایم آنجا بودند.( طاهر ، علی و ...) کاری کردم که عموهایم و پدرم متوجه نشوند که من دستم را بریدم ، اما آنها بعدا متوجه شده بودند.

 

 دلیل نام گذاری این دره به تنباکو درسی به این خاطر است که شنیده ام در زمان های دور  در این دره تنباکو کشت می شد.


 

تنباکو یا توتون ، گیاهی با برگ های پهن است که در اصل در آمریکای شمالی و جنوبی رشد می کرد و امروزه در سراسر جهان کشت می شود. به برگ های خشک و بریده شده این گیاه تنباکو می گویند. مصرف اصلی این گیاه تدخین دود حاصل از سوزاندن برگ های خشک آن است که دارای نیکوتین است. این کار با پیچیدن آن در کاغذ یا پیچیدن برگ های برش نخورده ی آن به صورت سیگار یا سیگار برگ و یا ریختن آنها در سر قلیان و تدخین ( کشیدن) آنها انجام می شود.


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 (( انا لله و انا الیه راجعون ))

 

ا کمال تأسف باخبر شدیم ( حاج معرفت  پناهی )  دار فانی را وداع گفت این مصیبت  عظما را به خانواده محترمشان  تسلیت عرض نموده  و از خداوند متعال  برای متوفی  مغفرت و برای خانواده محترمشان  صبر جمیل مسئلت می نمائیم. 

جناب  آقای علی پناهی  و برادران بزرگوار ،  ما را در غم  خود  شریک بدانید.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

رضا غریبی  عید 1389 شیراز -  مرو دشت - تخت جمشید  

بی تو آن قاب شکسته پی عکسم 

خاطرش ریخته بر کنج نگاهش 

نقش قاب ریخته بر چشم سیاهش  

آئینه ی دهرم 

دیده  وا کن  

عبرت از  عشق گرفتم 

تو همه عشق رها کن     

رضا غریبی

 گردنه حیران - آستارا  اردیبهشت 1393  سمت راست محمود  برادر ارشد و سمت چپ رضا غریبی  

   

قلعه رود خان -  فومن - گیلان  شهریور 1393    سمت راست مبین  فرزند ارشد و سمت چپ رضا غریبی

بعد از طی  2500 پله  که هر پله به طول یک الی  دو متر  به قلعه رودخان می رسد. برای رسیدن به این قلعه صعب العبور و نفس گیر از داخل جنگل  های گیلان به این قلعه می رسد که  مکان دیدنی و واقعا عجیب می باشد. 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

شجره نامه غریبی ها

جدّ غریبی ها به شخصی بنام صمّت می رسد. صمّت کسی بود که از روستای  قلی بیگلو ( روستایی در نزدیکی سه راهی مشکین شهر )  به روستای  الکران  مهاجرت نموده و روستای  الکران را  تاسیس می نمایند. و ایشان  پدر  همه ی  الکرانی ها می باشند.

آقا صمّت دارای سه فرزند ذکور بوده  که ریشه غریبی ها  بعد از  صمت به آقا  اروج  می رسد.

جهت اطلاع بیشتر  به نمودار  شجره نامه  رجوع کنید.

شجره نامه غریبی ها

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

نویسنده ای از دیار  پر افتخار  زرگر  .  جناب آقای علی پناهی کارشناس ارشد حقوق . قلمشان مانا و پر  توان

معرفی کتاب تخلفات اداری  ویروس ناشناخته  تالیف علی پناهی فرزند حاج معرفت پناهی

فولاد و توسعه: کتاب " تخلفات اداری ویروس ناشناخته" نوشته علی پناهی کارشناس ارشد حقوقی

و قراردادها و نایب رئیس هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شرکت ملی فولاد ایران چاپ و منتشر شد.

این کتاب با موضوع تخلفات اداری، استخدام دولتی، فرهنگ سازمانی، و حقوق اداری توسط انتشارات شلفین به چاپ رسیده است. نویسنده در این کتاب تلاش نموده است. عوامل موثر بر تخلفات اداری را شناسایی و را ههای برون رفت از این معضل را معرفی نماید.

کتاب تخلفات اداری ویروس ناشناخته در کنار اشاره به نظم ناشی از اجرای قوانین و مقررات در سازمان ها، دریچه و دیدگاه نوینی را در مبحث تخلفات اداری باز نموده است تا به نحو ملموس تری مخاطبان را به خواندن آن ترغیب کند.کتاب دارای 143 صفحه بوده و چاپ نخست آن 1000 نسخه می باشد.


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 ارسال کننده عکس : مقصود پناهی

بانو محبوبه مغفرتی   فرزند  مرحوم  محمد حسین  مغفرتی بر خلاف میل باطنی به همراه پدر و مادرش به کشور شوروی سابق مهاجرت نمود. و در سال 1393 بعد از گذشت 63 سال دوری از وطن با اراده ی قوی به همراه پسر ارشد خود که قابیل نام دارد به زادگاه خود  یعنی روستای زرگر برگشت.

آقای مقصود پناهی پسر خاله ی این بانوی بزرگوار است. مقصود پناهی فرزند مرحوم خیراله پناهی نیز بعد از 40 سال زندگی در شهر تهران  توانست در روستای زرگر منزلی از نو بسازد و ایامی از سال را در زادگاه خود سپری کند.  

فرزند در کنار مادرش ، چطور صدایت کنم که نامت پاک ترین است

اگر به وسعت همه دنیا از مادران بنویسیم به نظر حقیر باز حق مطلب را ادا نکرده ایم مادرانی که قصه گذران عمرشان صداقت و وفاداری و تلاش را در مقابل دیدگان اکران می کند.(دکتر دهپور)

مادر همیشه یک پناه است . آغوشش پر مهر .صدایش  آرام بخش .مهربان است .غمخوار توست .نگران توست . یک عاشق واقعی است .باتمام وجودش تو را دوست دارد .زیرا تو بخشی از وجود او هستی گویی زمانی تکه ای از روح خود را در تو به ودیعه نهاده است .او تنها کسی است که می تواند به دوست داشتنش اطمینان داشت . همیشه می توان در  آغوشش آرام گرفت  انگار خو گرفتی با آغوشش . آغوشی گرم که تداعی گر دوران کودکی است و بیدرنگ تو را  آرام میکند . گویی فرشته ایست در کنار تو شاید همانی باشد که قرار است مراقب تو باشد .شاید همانی ایست روی شانه راست توست .شاید ... اما نه.. او از فرشته مهربان تر است او همیشه تو را می بخشد  .هر گناهی که داشته باشی هر چقدر هم که بزرگ باشی قلب مادر با وسعت بی انتهایش تو را می بخشد . درکنار مادرت که باشی همیشه یک فرصت دوباره داری  . آری او یک فرشته است و تنها فرشته ی زمینی .

مادرانی که در بدترین شرایط زندگی همه خصلت های نیکوی بشری را در روح و جان فرزندانشان حکاکی می کنند و هیچ امیال دنیوی مانع از آموزش صداقت و محبت دوست داشتن و درستکاری از سوی مادران نمی گردد.(دکتر دهپور)

 کاش هیچوقت بزرگ نمی شدیم تا برای همیشه در آغوش مادر جا می گرفتیم !
صدای خنده ی مادر ، حتی غم ها را هم می خنداند !
شناسنامه  بی خیال ، محلِ تولدش ، آغوش گرم و پر محبت  مـــــادر ش است.
مادرانی که پا به پای همسران خود در جزئی ترین امور زندگی پا پس نمی گذارند و تلاش های آنها فقط و فقط برای سعادت فرزندان می باشد.

مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا. آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد ، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. و همه‌ی فرشتگان سکوت می‌کنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند: لالایی مادر

 فرزندی که در کنارش ایستاده  می داند هرگز نخواهد  توانست همان گونه که  او به فرزندش  عشق  می ورزد برای مادرش عشق بورزد، می داند هر کاری برایش انجام دهد  ذره ای جبران شب بیداری هایش و دل نگرانی هایش  نمی شود. هنوز به  یاد دارد  در لالایی هایش قول داد  تنهایش نگذارد پس به نامش قسم  تنهایش نگذار.

زحمات این مادران واقعا توصیف کردنش بسیار دشوار است. اینان در عین رسیدگی به امور خانه داری، با ایفای نقش در کارهای کشاورزی و دامداری سهم زیادی در تامین هزینه های زندگی و امرار و معاش داشتند. فراموش نمودن آنها دور از انصاف و مروت است. بیایید با کمی تفکر فاصله ها را کم و خاطرات گذشته را بر روی کرسی داغ زندگیمان جمع کنیم و به قصه هایشان گوش دهیم و این قصه ها را برای فرزندانمان بازگو کنیم. شاید سببی شود که بتوانیم چند دقیقه ای فارغ از این جعبه های کوچک و بزرگ جادویی با هم گفتگویی داشته باشیم.(دکتر دهپور)

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

شعر ی با عنوان  ( یا هو )  از  رضا  غریبی  

 

یا هو

 

سفر کردم  از این خاکستر  رنگ

گذر  کردم  میان  ماسه  و سنگ

 

بدیدم  مهربانی ها ،  محبت

فراوان   شور  و  حال  آدمیت

 

در آنجا مهربانی ها ،  صفا  بود

میان  مردمان  عشق  و وفا  بود

  

در آنجا  عشق رنگی تازه تر داشت

محبت تاج  خوشبختی به سر داشت

 

 گریزانم   از   این  سیل   هیاهو

پناهم ده  به  بزم  خوان  یا هو

                                                کرمان  تابستان78

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

غزل مثنوی زیر  از رضا غریبی در خصوص  حضرت محمد مصطفی (ص)

 

(( فروغ  دلها ))

           کنار   مکه   ،   غار  نور   ،  در  آن   یاد   خدا   پر   بود     

                                                       حرا   یک  معتکف  گاه  از  ،  مناجات  و  دعا  پر   بود

            رجب  دربیست و هفتم روز، چه روزی بود ، محشر بود

                                                        مقدس   روز  مبعث   شد ،  فرشته  در  حرا   پر  بود

              مَلَک  آن  پیک  ارسالی  ،  به  دست  برتر از  خود   داد

                                                        به  هر  جا  چشم  می دوخت  ،  نشانی  از  خدا  پر  بود

              به  نرمی بر محمد(ص) گفت : بخوان ، خواندن  نمی دانم

                                                        بخوان     با   ایزد   یکتا  ،   چگونه   و   چه   را   پر  بود

              ندای    جبرئیل   آمد   ،   حرا   را   روشنی    بخشید

                                                           به اطرافش نظر انداخت ، محمد (ص)  آن  مَلَک را  دید

                نمودش شرحی از  واقع ، هر آنچه  در حرا  می دید

                                                              ز  ترس  و حیرت  و لرزه ،  عبایی را به  خود  پیچید

                 مَلَک   پیک   الهی  گفت  :  عبا  پیچیده   بر خیزید

                                                                کنون وقت  هدایت شد،  بتاب ای  بر تر از خورشید

                  مَلَک   رسم   مسلمانی  ،  به   پیغمبر   سفارش  کرد

                                                             نخستین   حکم   این  بود  ،  نمازی     بر   خدا    آرد

                   محمد  (ص)  از سر حیرت ، سراپا  لرزه بر تن داشت

                                                              نهال عصمت واسلام ، که باید سینه ها  می کاشت

                   فرا  خوانَد  ،   خلایق   را   ،  به  دین  لایق   انسان

                                                               زمانی  که  جهان  یکسر  ، ز  نادانی  ، جفا  پر  بود

                                                               رضا غریبی  به تاریخ    25 / 5 / 1383

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

سالها پیش یعنی قبل از انقلاب که من حتی به دبستان هم نمی رفتم ، از پدرم می شنیدم که ایشان مرد خیّر و دست و دل باز بود و به دیگران کمک می کرد ؛ ایشان جزو خیرانی است که تقریبا به تمامی زوجهای جوان سفر کرده از روستای زرگر کمک ودستگیری واسکان داد و خوش اخلاق بود و سعی می کرد اختلافات را حل کنند و به عنوان ریش سفید در بین دیگران میانجیگری می کرد تا آنها را باهم آشتی و بین آنها صلح ایجاد کند.

ایشان در روستا  تراکتور  هم داشت و زمین های زراعی خود و دیگران را  شخم می زد.

چند سال بعد از انقلاب  به شهر تهران نقل مکان کرده و در محله کیانشهر سکنی گزیدند.  ایشان در خیابان ابومسلم خراسانی منطقه مسعودیه مغازه ای خریداری کرد و فرزندانش در آن مغازه مشغول به کار شدند.

وی  دارای 8 فرزند بوده که 5 فرزند پسر و 3 فرزند دختر.

این شخص چه کسی می تواند باشد؟

لطفا جواب خود را از طریق  نظر بدهید ارسال کنید.


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

درخت


از سر احساس


برگ هایش را


نثار پائیز کرد.                   وبلاگ :  رضا غریبی

*****************************************************

تصویر نگاه من        تاریخ سروده شده 9 / 9 / 93    رضا غریبی

پائیز  دلم

به برگ و بادت

خوش بود

شب های سیاه من

به یادت

خوش بود

از  ریزش

مژگان سیاهت

ترسم

تصویر نگاه من !

بر تو  عیادت

خوش بود

دنیای منی

منی  که  دنیا

دارم

در نوبت خود

به من حسادت

خوش بود

تکلیف خدا

اگر چه می شد

برمن

هر لحظه به درگهت

عبادت

خوش بود

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

گِن دره:  گِن دره اصطلاحی است که ریشه در زبان ترکی آذری دارد.

گِن دره یعنی پهن دره یا دره ی پهن

این دره در جنوب  روستای زرگر واقع است. دره ای است پهن و به شکل U  (یکی از حروف انگلیسی) است و ما بین کوه کادّا اوچان ( کدّوچان) و سولی دره سی  واقع شده است؛ و دره های کوچکی از اطراف به این دره منتهی می شود.

انتهای گِن دره به منطقه صحرایی  یاسدان ختم می شود ، و نیز به روستاهای همسایه مانند گُون پاپاق ، اوت باشا و ... منتهی می شود.

در گِن دره فقط در ابتدای دره کمی  زمین های زراعی وجود  دارد و در قسمت بالای دره هیچ گونه زمین زراعی وجود ندارد.

در انتهای  دره ی گِن دره  از سمت روستا میوه بوته های نسترن ( گیلدیک )  هدیه بی منتی از طبیعت است که در این دره  موجود است . گیلدیک برای بیماری هایی همچون  دیابت (قند) ، آرتروز ، معده و ... مفید و شفا بخش  است.

گیلدیک در اواخر فصل پائیز خیلی خوش مزه می شود. اما در روستای زرگر از این میوه وحشی بومی  آنچنان استفاده نمی شود. و در طبیعت به حال خود گذاشته می شود. در روستاهای دیگر و حتی در شهر ها  از این میوه برای آش گیلدیک  استفاده می کنند.  


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

فرا رسیدن  ایام سوگواری  ابا عبدالله الحسین  و یارانش را بر تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می نمائیم.

فرات

از شرم  کودکان  کربلا

گل آلود  شد

مثل رود های  دیگر

گذشت  نکرد

تا  زلال  بماند.

                       از  رضا غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی مرحوم خان احمد پناهی

منزل مرحوم خان احمد پناهی  در  روستا ی  زرگر  بین منازل  مالک فیروزی ، حاج معرفت پناهی   و مجید اسدزاده بود. حدودا تا سالهای 1364 و 1365 در روستای زرگر به زندگی خود ادامه دادند. و در آن سالها به شهر  تهران نقل مکان نموده و در منطقه کیانشهر  سکنی گزیدند.

ایشان از  مردان نیک و با اخلاق  روستا بودند.  مرحوم خان احمد پناهی  فرزندان خود  را طوری  تربیت کرده بودند با اینکه فرزندان  ایشان در روستا  متولد شده بودند ، اما  اخلاق ، رفتار  و نیز ادب شهری  را داشتند. فرزندان ایشان  مؤدب ترین بچه های روستا  محسوب می شدند.  در کلاس و درس  و حفظ مطالب درسی  هوش بالایی داشتند.

مرحوم خان احمد پناهی  در نهایت در محله کیانشهر تهران  دار فانی را وداع  و به ندای حق لبیک  گفته و به پروردگار خویش پیوستند.

فرزندان  این مرد خوش رفتار و با اخلاق  عبارتند از :  حاج صابر ، حاج محمد ، مهندس نادر ، مهندس فرضعلی  و مهندس علی  و .....  می باشند.

روحش شاد و یادش گرامی

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

شعری از رضا غریبی  بمناسبت عید غدیر خم    ، عید  غدیر  خم  بر عاشقان آن حضرت مبارک باد

(( غدیر علی ))

کاروان آمد  غدیر  ای ساربان

اشتران  آهسته  ران  آرام  ران

 

انقلابی می شود  همگام باش

منتظر  ، آماده ی  پیغام باش

 

عرشیان  بر فرشیان  پیغام  داد

مژده  بر  حیدر ، امامت  نام  داد

 

جبرئیل آمد  به  احمد پیک  داد

بر علی  گو مصطفی ،  تبریک  باد

 

مصطفی بر  کاروانش  ایست  داد

با  علی  بنیاد شیطان  نیست  داد

 

آنکه  من  مولای  اویم  بعد  از  این

باشد  او  را  مرتضی  سردار  دین

 

دست  احمد  با  علی  همراز  شد

چشم  حیدر  بر   ولایت   باز  شد

 

موج  مردم  در  غدیر  آغاز  شد

روحشان  آماده ی  پرواز  شد

 

خیل  مردم  از  خبر خوشحال  شد

بعضِ شان از  دیدنش  بی حال شد

 

دین  احمد  را  علی  سیراب  کرد

خون  خود  را  هدیه  محراب  کرد

 

جاهلان  بر   فرق  ایمان  کوفتند

بعد  از  آن  هر یک به شکلی  سوختند

 

عشق  اگر  خواهی  علی  را یاد  کن

قلب   فرزندان   او   را   شاد   کن

 

  رضا  غریبی  27 / 10 / 84

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

(( انا لله و انا الیه راجعون ))

condolence message1 پیام تسلیت و آگهی ترحیم

با کمال تأسف باخبر شدیم (همسر گرامی  خیر اله پناهی    ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و  از خداوند متعال  برای    متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.                

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

چند شعر کوتاه ( طرح و شعر)  جدید از رضا غریبی

 

(( آب))

زندگی جاری ست

درفهم تن سبز گیاه

آب لانه دارد  در اندیشه ی گل

زندگی می بخشد به سجاده ی دشت

بر فراز سر هر کوه بلند

عطر گل یاس با نفس آب پر است

می شود حادثه ی رعد دو ابر

پاک ترین آب حیات

قطره قطره می نشیند تن خاک

دل هر خاک لطیف

آب متولد شده است

با تو باران صداقت

" پر احساس لطیف"

بی تو ابر در  دانایی خود

بوی تشنگی را به خود هدیه کند

                                                 11 / 5 / 93

****************************************

می ترسم

می ترسم

از اینکه خودکارم را

داخل جیب سمت چپ پیراهنم بگذارم

مبادا فردا روزی

دردهای دلم را

روی کاغذ فاش کند

                                 لاهیجان  15 / 6 / 93

*********************************

کوه

درد را

بهتر می فهمد

وقتی از درد  فریاد  می کشی

با تو هم صدا  می شود

                             لاهیجان  15 / 6 / 93

**************************************

 زمستان

بهاری است که

پائیز  را

تجربه کرده است

 

 

                                                                                          خزان

                                                                                           بهاری است که

                                                                                           پا به سن

                                                                                            گذاشته است

                                                                                                               28 / 4 / 93

************************************************

دست کوتاه  است و

زمان  دراز

شریان دل من

از تپش یار  پر است

ای یار

از همین جا

دلم را برایت  تکان  می دهم

                                       27 / 4 / 93

**********************************************

(( میهمان تنهایی))

من دعوتم

به میهمانی تنهائی ام

بیا مهربانم

تنگ است این دل احساسی ام

فاصله دور  است  عزیزم  بیا

هم اکنون کن احساس تنهائی ام

اگر فردایی دیگر بیایی

ندارد  مزارم احساس امروزی ام

                                               14 / 4 / 93

****************************************

(( باران))

آی که  می بارد

از  تنگ  دلت  باران

مثل ابر  بی حوصله

اینگونه نبار

بی چتر

شدم خیس

زعشقت " باران "

از کدامین خاطره

در ذهن باران تر شدی

گر بگویی ابر بر من

بارانت می شوم

گر چه  گویی آب

سیرابت  می  کنم

                                16 / 3 / 93

 

عکس  رضا غریبی  با  دکتر مهدیه الهی قمشه ای  خواهر حسین الهی قمشه ای  ادیب  مولوی شناس و حافظ شناس و  مُفَسِّر .

تاریخ  عکس  8 / 7 / 93  در همایش ادبی و بزرگداشت  مولوی  با عنوان بشنو از نی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

مدرسه روستا

مدرسه روستای زرگر

دبستان  ابراهیم زرگر برزند ، نام  مدرسه ای بود که در روستای زرگر  قرار داشت . این مدرسه از ابتدای  تاسیس تا سال 1366 به نام دبستان ابراهیم زرگر برزند  به فعالیت خود ادامه می داد. از سال 1366 به بعد تغییر نام داده و به دبستان شهید  آیت نامگذاری شد.

به دلیل اینکه این روستا شهید نداشت  و از نام شهدای  روستاهای اطراف برای  این مدرسه نامگذاری کردند. پیشنهاد  بنده این است که خانواده سیفی  مخصوصا  خانواده ایمانعلی سیفی  با پیگیری  در آموزش و پرورش شهرستان گرمی نام مدرسه را  به نام شهید روستای زرگر  ناصر سیفی (سلامت سیفی) نامگذاری نمایند. ( دبستان  شهید ناصر سیفی)

اگر خانواده شهید ناصر سیفی  پیشنهاد این بنده حقیر را قبول کنند و به دنبال تغییر نام   مدرسه روستا از شهید آیت به  شهید ناصر سیفی پیگیری نمایند ممنون خواهیم شد. و یاد شهید روستای خودمان   زنده خواهد ماند. 

در این مدرسه شاگردانی تربیت شده است که بعضی از آنها به درجه تحصیلات عالی رسیده و در سازمان های مختلف دولتی مشغول به کار هستند. 

ابتدا این مدرسه خشتی بوده و در مکان فعلی مدرسه قرار داشت.  به برکت انقلاب اسلامی  و به دستور اکید رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) که برای روستاها حمام ، مدرسه ، بهداشت و... تاسیس می شد. روستای زرگر نیز از این قاعده مستثنا نبود. و مدرسه فعلی در روستا ساخته شد.

از سال 1360 الی 1362 به مدت 3 سال کلاس ها در منازل مسکونی  کسانی که به شهرها مهاجرت کرده بودند برگزار می شد. در طول این مدت  مدرسه فعلی  آماده بهره برداری شد. در سال 1360 کلاس ها در منزل آقای حاج موسی  برگزار شد. و 2 سال بعدی یعنی در سالهای 1361 و 1362 در منزل مسکونی آقایان علی خان  و بیوک خان بدلی  برگزار شد. در آن زمان معلمان روستا آقایان سلیمانی و محرمی بودند.

از سال 1363 به بعد  کلاس ها به  مدرسه نوساز و مهندسی ساز انتقال یافت. یعنی در مکان قدیمی مدرسه ی روستا.  از سال 1363 الی 1365 و 1366 معلمان روستا آقایان  میرزایی و عبدالرضا کریمیان بودند.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

مراسم تعزیه و شبیه خوانی  محرم  1392  روستای  زرگر      

همه ساله در دهه اول محرم مراسم تعزیه در روستای زرگر  برگزار میشود . ( لازم به یاد آوری است  بعد از  چند سال  متوقف  این مراسم  دوباره از سر گرفت ) تعزیه خوانان که همه آنها از اهالی  روستای زرگر  هستند ( بزرگ شده در زرگر و یا فرزندان  اهالی روستا  که از شهرهای مختلف از جمله تهران مراجعه کرده  و این روز را در روستا برای تعزیه  حضور داشتند و نقش های شخصیت های واقعه کربلا را  بازی کردند.  امسال بنده حقیر در این مراسم حضور داشته و ذوق و شوق  همه اهالی روستا را از نزدیک  برای اجرای تعزیه و شبیه خوانی  مشاهده نمودم . از همه کسانی که در این مراسم حضور داشتند و ایفای نقش نمودند از طرف اهالی روستا  تقدیر و تشکر می نمایم ). تصویر  فوق در سال 92  از تعزیه در  روستا گرفتند شده است . مراسم تعزیه محرم 1435 مصادف با آبان 92 در این روستا  که به  مسجد قمر بنی هاشم علیه السلام نامگذاری شده برگزار شده است  که جمعیت  بیشتری  نسبت به سال های گذشته در مراسم حضور داشتند . احسان  و نهار  این روز  را آقایان ظهیر قلی زاده  و امامعلی (علامه) غریبی  (  این مراسم  روز هفتم  امام  برگزار شد.)  به عهده داشتند و به صورت شراکتی  نهار این مراسم را تقبل کردند.   (خداوند  ذخیره آخرت  آنها  قرار دهد)

در این مراسم برای  500 نفر غذای بسته بندی شده  در ظروف یکبار مصرف آماده  و در داخل مسجد قمر بنی هاشم  (ع) از میهمانان پذیرایی نمودند. اما ازدحام جمعیت  افزون بر آماری بود که در نظر گرفته شده بود. و حدودا 600 نفر مهمان داشتند. از همه روستاهای اطراف روستا و حتی از روستاهای  منطقه ارشق نیز در این تعزیه خوانی حضور داشتند.

در روز عاشورا شبیه خوانی و تعزیه در روستا اجرا می شود. در این تعزیه که نمایشی است از واقعه کربلا به دست افراد روستا که هر یک نقشی از شخصیت های اصلی را بر دوش دارند. این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی  است و بیشتر درباره کشته شدن حسین بن علی (ع) و مصائب اهل بیت است. 

افرادی که در روستا  نذر  داشتند که سیاه امام حسین را بپوشند  و نیز آنهایی که جزء دسته زنجیر زنان بودند چند روز مانده به اول محرم پارچه سیاه بلندی را به نشانه فرا رسیدن عزای حسینی بر سر می بستند که طرز درست کردن آن به این صورت بود :  طول پارپه 1متر الی 1.20 سانتیمتر را انتخاب کرده و سر آن  را  گره  می زدند  و به فاصله دور سر گره دوم را اندازه   گرفته  و می زدند . سر را با آن  پارچه سیاه می پوشاندند.  لازم به ذکر است که  هنوز هم در بیشتر مناطق  آذربایجان مرسوم است  که چنین  سرپوش سیاهی  و نیز لباس سیاه بلندی را  می پوشند.  همچنین   قبل از فرا  رسیدن  ماه محرم پرچم  سیاه امام حسین  بر زمین زده  و طشت گذاری  می شد.

هیات تعزیه خوانان  سال 1392  در روستای زرگر  از خانواده های  بابایی ، ایمانعلی خلیلی ،  رسول رجبی  و  خواهر زاده های  رسول رجبی  ، فرزندان  حبیب  بیدار ( حبی) و دیگر  عزیزانی که این بنده حقیر به دلیل عدم ارتباط  با آنها  و عدم شناخت کافی  نام آنها را از قلم انداختم . امیدوارم که به بزرگی خودشان این بنده را ببخشایند


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی مداح  روستای زرگر   (داود سیفی)

 

در عزای حسینی (ع)  خاطره ها با یاد تو جان گرفت

           تو در سیاهی محرم دلمان را به سپیدی حقیقت جریان دادی

داود سیفی فرزند مرحوم حاج حسینعلی سیفی  انسان شریف و با اخلاق  روستا هستند. ایشان مداح و نوحه خوان مسجد روستای زرگر بودند.

وی از صدایی بسیار حزین و خوش لحن  دارا بودند و هر سال در ماه محرم در مسجد روستا  نوحه خوانی و مداحی می کردند.

به دلیل صدای خوش ایشان در تعزیه و شبیه خوانی در روستا نقش هایی از جمله  امام حسین (ع) و ... را ایفا می نمودند. 

از خداوند متعال برای ایشان عمری باعزت و پربرکت خواستاریم.

 

مراسم تعزیه خوانی وشبیه خوانی در روستای زرگر  در بین روستاهای منطقه  بی نظیر بود . و همه روستاهای اطراف جهت  تماشا و شرکت در مراسم شبیه خوانی و تعزیه  به روستای زرگر آمده و از نزدیک نظاره گر این مراسم بودند.

در روستا رسم بر این بود که بعد از مراسم شبیه خوانی و تعزیه اهالی روستا جهت جذب مهمان و دادن نهار به مهمان رقابت شدید داشتند و سعی داشتند  هر خانواده مهمان بیشتری به منزل خود ببرد و از آنها  پذیرایی کند . البته ناگفته نماند که در مسجد روستا نیز  مراسم احسان  در روز عاشورا  و سایر  روزها  بود.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

یک  غزل   و دو  سپید   از  رضا غریبی در خصوص حضرت ولی عصر (عج) . امیدوارم که مورد پسند آستان مقدس آن حضرت قرار بگیرد.

 

 

(( پیداترین  پنهان ))

 

چرا   امشب   نمی آیی   ،  دلم  خون  است  و  بارانی

قدم  در  راه  عشق  بگذار  ، که این  دل  گشته  توفانی

 

عجب  صبری  شمـــا   داری   ،   چرا  دیگر   نمی آیی

خدا   خود   ناظر  و بیناست    ،  چرا  از  دیده   پنهانی

 

رفیـقـان   را   خبـــر  دادم  ،  که این جمعه تو    باز آیی

خجـالت   می کشـم آقـا  ،  شـده  ایـن قصـه  طـولانـی

 

 

گذشته  چل  بهـار  عمـرم  ،  هنـوز  با   دلخـوشی هایم

نگاهـم   پشـت   فـرداها  ،  شـده   دلتـنگ  و  زنـدانـی

 

بهــانه  می کنـد  این  دل   ،   بیــا  پیــدا تـرین  پنهـــان

نقـاب  از  چهـره  بگشـایی  ،  جهـان  را گل بر افشـانی

 

______________________________________________________

(( منتظر))

پشت  دروازه ی  قرن

یک نفر  منتظر ا ست

بشکند  بغض زمان

و بپاشد به فضا

واژه هایی همه از  جنس بلور

واژه هایی همه از چشمه نور

یا  فضا  را لا به لا  پس  بزند

تا شکافد دل این عصر کبود

 

پشت  دروازه ی  شب

یک نفر منتظر است

در سکوت  دل شب

مرد  فانوس  به دست

باز  هم  منتظر است

باید آمد

چشم گریان سحر منتظر است

باید آمد

_______________________________________

 

کجائی؟

 

این چه حسی ست

که جاری شده از تو

به رگ های زمان

از کدامین سلسله ای

که شدی ثبت 

به پیشانی تاریخ جهان

تو کجائی ؟

در کدامین کوچه ی

نم زده از ریزش باران

تو کجائی ؟

                                             شاعر رضا غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دکان داران  روستای  زرگر به ترتیب  زمانی عبارت است از :

۱. حاج سیاب قربانی                   ۲.  حاج  اروجعلی سیفی                 

۳. حاج محمودخوش روش              ۴.  حاج اسد مردانه    

۵. حاتم خلیلی                            ۶. داوود  سیفی

۷. امن الله بیدار                            ۸.  امیر خلیلی

 

 

روحانی روستای  زرگر  

۱.  شیخ  حمدالله                                ۲. شیخ مرتضی انصاری

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی شیخ روستای زرگر   سردار  اسدزاده

شیخ سردار  اسدزاده

آقای سردار  اسد زاده  در حقیقت شیخ و سر دسته دار  در عزاداری اباعبدالله الحسین در روستای زرگر  را به عهده داشتند.

ایشان فردی بسیار اخلاقی و با درک بالای مسائل مذهبی  در روستا بودند. وی مرد بسیار  شریفی  هستند و در مراسم عزاداری  و در  ماه محرم سردسته و تکبیر گوی مسجد روستا بودند.

 سردار اسد زاده  شخصیت  مظلومی داشتند  و اعتقاد شدید به دین مبین اسلام داشتند.و فرزندان خود را طبق موازین اسلامی  تربیت می کردند.  برای ایشان آرزوی  سلامتی  داریم.  

لازم به یاد آوری است که شیخ سردار  اسدزاده  مدرس قرآن  نیز بودند و در روستا برای بچه های روستا قرآن تدریس می کردند. وی به روش سنتی آموزش می دادند. تجوید ایشان و مخصوصا حرکات روی حروف را  جور دیگر  یاد می دادند. مانند : حرکت فتحه را  اینطور بیان می کردند: الف زَبَرَ به زنبهَ و ...


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دره ی  ابراهیم درسی

ابراهیم درسی  زرگر

ابراهیم درسی : دره ای ما بین دره ی قزل قیه سی  و غفر درسی است. از این دره در طول سال به مقدار کمی آب جاری است.

این دره از نرسیده به سرباز بلاغی شروع  و تا جاناوار اولن ختم می شود.

دره ی ابراهیم درسی به دو قسمت تقسیم می شود. این دره در ابتدا یک شاخه می باشد . یعنی محل اصلی ابراهیم درسی و اما قسمت بالای  دره  به دو شاخه تقسیم می شود.  قسمت جنوبی را  جاناوار اولن تشکیل می دهد ، و قسمت شمالی  دره ای است برای رسیده به کوه قاطار (قطار).

پشت قزل قیه سی را ابراهیم درسی تشکیل می دهد و اما جلوی  غفر درسی  ابراهیم درسی است.  

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

زندگینامه  اکبر  غریبی

 

  

 نام و نام خانوادگی: اکبر غریبی

نام پدر: حاج آزاد  غریبی

میزان تحصیلات: مهندسی صنایع غذایی

شغل: مدیر  فروشگاه مواد غذایی

محل سکونت: شمال غرب تهران

 

اکبر  غریبی فرزند حاج آزاد غریبی  درچله زمستان سال 1349 هـ. ش  در روستای  زرگر برزند از توابع  شهرستان گرمی  استان اردبیل متولد شد.

ایشان تحصیلات  اول تاچهارم ابتدائی  را در زادگاه خود به پایان رساند . سپس پنجم ابتدایی و دوره ی  راهنمایی  و متوسطه را در شهر اردبیل  ادامه داده و در این شهر  به پایان رساند.

 ایشان در   18 مهر  1369 اعزام به خدمت مقدس سربازی  شدند، ودرسال  1372 از دانشگاه آزاد اسلامی واحد  ورامین  و در رشته مهندسی علوم وصنایع غذایی  پذیرفته شدند. لازم به یاد آوری است   ایشان از غریبی ها  اولین کسی بود که موفق شد  پا به عرصه دانشگاه بگذارد.  و در سال  1375بامعدل کل  16 از این رشته  فارغ التحصیل شدند.

وی در سال1377 سنت حسنه ی  پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص)  را اجرا  نموده  و تشکیل خانواده دادند  که ثمره  این ازدواج  موفق دو دختر نازنین  می باشد. 

 ایشان از زمانی که بنده بیاد دارم اهل کار و تلاش بود و هرگز از یافتن نیمه گمشده خود ناامید نمی شدند و تا او را نمی یافت ، دست از تلاش سرسختانه خود بر نمی داشت. نتیجه تلاش های ایشان ،  وجود یک مغازه با برند نسبتا مشهور با نام فروشگاه اکبر وبابک درمنطقه 20و در شهرک سیزده آبان می باشد که شعارش براین مبناست " موجود است چی؟ همه چی حتی (سنگ پا) " ایشان مدیر و از کارکنان این فروشگاه است. جوهره ی وجودی ایشان  کار و تلاش  است ، حتی  با داشتن  مدرک آکادمیک شغل آزاد را برای خود انتخاب  و از این طریق ارتزاق می کنند.

به یاد دارم  در سال 1371 و 1372 در مغازه مواد غذایی که صاحبان اصلی  مغازه را حاج محمود  و امامعلی ( علامه)  غریبی  تشکیل می دادند؛ بطور   مشترک اداره می کردیم در همان زمان به سلامت اخلاقی ایشان  و نیز رعایت نمودن حلال و حرام در ریز ترین مسائل  به وی  ایمان  آوردم.       

امام علی(ع) که نمونه عالی انسانی و الگوی جامعه بشری و اسوه تقوی و فضیلت بود، در خصوص کار ، تمام همت خود را بکار می برد، حضرت علی(ع) آنقدر کار بدنی انجام میداد که دستش پینه بسته وترک بر می داشت و بیشتر مواقع تاول می زد. یا اینکه حضرت علی(ع) خطاب به امام حسن مجتبی می فرماید: هیچگاه به آرزوها تکیه نکن. مرد کار و کوشش باش. همچنین امام علی(ع) در مورد رزق می فرماید: درهای رزق بسته است آن را با حرکت و فعالیت بگشایند زیرا کار باعث برکت است.

سفر حج:  ایشان در سالهای  ۱۳۸۳ و  ۱۳۸۸  به همراه خانواده  موفق به زیارت مکه مکرمه  ، مدینه منوره  ، مسجدالنبی و قبرستان بقیع شدند . وقتی در کنار قبرستان بقیع  نظارگر  قبرهای متبرکه چند ائمه (ع) و یاران پیامبر اکرم (ص) بودند. در دل خود  زمزمه ای می کرد. و با خود می گفت : یا علی رفتم بقیع اما چه سود ، هرچه گشتم فاطمه آنجا  نبود. ایشان در این سفر نورانی  عکس ها و فیلم هایی از جایجای سرزمین نور علی الخصوص قبرستان بقیع به یادگار گرفته و هر وقت دلشان می گیرد از طریق همین فیلم یادی از این  سفر نورانی می کند.  

دین و مذهب: دین ایشان  اسلام و مذهب وی شیعه اثنا عشری است. اکبر غریبی اعتقاد خاصی به خدا  و ائمه اطهار و پیامبران خدا دارد. زیرا یکی از لوازم  اعتقاد به خدا ، اعتقاد به فرستادگان خدا یعنی انبیاء و رسولان است. به این معنا که انکار آنها مستلزم انکار خدا است. همچنین اعتقاد به امامان یعنی جانشینان پیامبر  لازمه اعتقاد به خود پیامبر است؛ چون ائمه از طرف پیامبر  جانشین او هستند و انکار آنها به منزله انکار پیامبر است. در نتیجه ایشان به خدا  ، پیامبر و ائمه اطهار  اعتقاد  ویژه ای  دارند.

ورزش مورد علاقه:   از ورزشهای مورد علاقه ایشان کوه نوردی می باشد که صعود به قله زیبای  سبلان وقله های زیبای شمال تهران دربرنامه های ورزشی ایشان در  ایام تعطیل می باشد.

  

آرزو: از آرزوهای بزرگ ایشان که همیشه به زبان جاری است داشتن یک کارگاه ویا یک کارخانه  مرتبط با تحصیلاتش است  که منبع درآمدی باشد برای  50 الی  100  نفرکه مورد ارتزاق خانوارهای کارکنان باشد.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی دره ی  قزل قیه سی

 

 قزل قیه سی : قزل قیه سی دره ای ما بین ابراهیم درسی و گوری دره است.

این دره از سرباز بلاغی  شروع شده و به ابتدای دره های یوشان درسی و اکبر عسگر  منتهی می شود.

در دره ی قزل قیه سی  در طول سال همیشه آب جاری است . پر آبی و کم آبی این دره در طول سال نسبت به فصل های سال متفاوت است.

در قزل قیه سی سه قطعه سنگ و یا بهتر بگوئیم صخره وجود دارد که ارتفاع آن به ۴۵ الی ۵۰ متر می رسد. این سه صخره بلند در کنار هم و بصورت مجزا  می باشد.

دلیل اینکه به این قطعه سنگ ها  قزل قیه سی می گویند این است که این کوه به رنگ سرخ است . اما سرخی آن چشم گیر نیست. سرخی این کوه خیلی کم است که آن هم توسط گل سنگ ها ، سرخ شده است.

از ابتدای این دره تا انتها توسط اهالی روستا و کسانی که در این دره زمین زراعی دارد درخت کاری شده است. آخرین درخت  این دره که از آن به بعد یوشان درسی  شروع می شود درختان حاج قلیچ خان غریبی است. این دره یکی از دره های پر درخت  روستا محسوب می شود.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دلاک روستای زرگر  کسی نبود جز  مرحوم آقا فرخ  . ایشان   کارهایی از جمله  سلمانی  و ختنه  پسر بچه های  روستای زرگر  را انجام می دادند. 

     سلمانی کسی است که به اصلاح موی سر و زیبایی سر و صورت مردم می‌پردازد. از دهه ۲۰ شمسی به آن آرایشگر نیز می‌گویند.  کار ایشان به صورت دوره گرد ی بود . در گذشته امر تراشیدن و اصلاح ریش و سبیل مردان نیز برعهده آنان بود که امروزه با رونق تیغ‌های ریش تراش و ریش تراش برقی، این کار کمتر به آنان سپرده می‌شود. وسایل اصلی آرایشگاه‌ها عبارتند از: قیچی کوتاه کردن مو، شانه، کلیپس، برس سر، قیچی ابرو، پیش‌بند، ماشین آرایشگری، موچین، برس ابرو، تیغ و دسته تیغ، موپَران، حوله وکیف نگهداری وسایل.

    مرحوم آقا فرخ،  پسر بچه های  روستای زرگر  را  با روش سنتی خود ختنه می کرد . وسایل بهداشتی و نیز برای استریلیزه کرده پر پران و یا تیغ های مخصوص خود از آتش  استفاده می کرد و جهت جلوگیری از  خونریزی از خاکستر استفاده می کردند. 

     سنت یا آیین ختنه از تاریخ ثبت شده بشری قدیمی‌تر است و نگاره‌هایی از آن در غارهای دوران نوسنگی و آرامگاه‌های مصری یافته شده‌است. در یهودیت جزو ارکان دین یهودیت است. سنتی است که در اسلام نیز به آن تأکید شده (هرچند در قرآن تصریح نشده، اما در حدیث و سنت آمده است). آمار ختنه پسران در کشورهای مسلمان بالا، در کشورهای اروپائی پائین می‌باشد. ختنه در ایالات متحده و کانادا بر خلاف اروپا تا حدی مرسوم است.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

گل خشخاش تنها گلی است که انتقام همه گل ها را از انسان می گیرد.

دوبیتی جدید از رضا غریبی  در همین خصوص

 

 

نکـن انسـان شقـایق را تو پـرپـر

و یاس و مـریم و بـابـونـه شبـدر

 

سپـارم بـر گلـی مـانند خشـخاش

بـگیـرد انتـقـام ، حـالا تـو بنـگـــر

                                   29 / 3 / 93

****************************

نیامدی

 

پای حادثه ای

 نشستم کنار دریا نیامدی

 ای خوب من

  کاشتم جوانی ام را

 کنار دریا نیامدی

 ای چشم های خیس باران

 میهمانی گرفتم

 سراسر دریا نیامدی

  تو به ذهن ساحل

  نزدیک تری

  در تمامی لحظه های ابری ام

 نشستم به نجوا نیامدی

  تو مرا بیشتر می فهمی

  ای همسفر باران

  بس که نگاهم

  خیره به دنبالت بود

  نگاهم زده سرما نیامدی

  اردیبهشت هم تازیانه خورد

 خزانم شده معنا نیامدی

 تو را به ذهن دریا

 خواهم سپرد

  درمست نگاه تو

 شدم رسوا نیامدی

  28 / 2 / 93

 ******************************************

مسافر   غریب

 

در  غربت   جغرافیا

 دلم آنقدر  بی  هوا

می شود   دلتنــگـت  ،

 نمازم  را شکسته  می خوانم

از  دوریــت ،

 نگران  این  فاصله هایم

در تمنّــای  نگاهــت ،

 و در کوچه های  بارانی  ام

دلتنـگی ام پیـداست

بی حضــورت ،

 با  تو  بهــارم  ،

فــرو تر  از خــدا

در کنــارت

 بی تو لـــرزان و  زردند ،

پـائیــز  برگ ها

قامت  شکستنــد

 در پشت  پلک  زمستــان

بی  تو  برف هم آب شد

از  خجــالت

 و امّا

 پشت  قانــون  محبّت

به  خــودم  می بالم

که تمــام تــو مال  من است

12  / 4 / 93

                                                                 شاعر  : رضا غریبی

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

 

لغ لغ : واژه ای است ، ریشه در زبان ترکی دارد. و آن به معنی لجن و یا لجن زار است.

لغ لغ منطقه ای است در شمال روستای زرگر  که مرز دو روستای شرفه و زرگر است.

دلیل اینکه به این منطقه لغ لغ می گویند این است که  این منطقه  لجن زار است و در آن چشمه کوچکی است و این چشمه نیز در داخل لجن زار  است.

در قسمتی از این منطقه لجن سفت و یا گل نرمی است که وقتی کسی روی آن پا می گذارد ، حدودا به شعاع یک متر  زمین آن قسمت لرزش  دارد. مانند توپی است که روی آن بایستی .

در این قسمت به مقدار  خیلی کمی آثار  نفت خام  پیداست.

در همسایگی این منطقه ، یانبلاغ و قره برون قرار دارد.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

(( انا لله و انا الیه راجعون ))

condolence message1 پیام تسلیت و آگهی ترحیم

با کمال تأسف باخبر شدیم (سرکار ارکناز خانم همسر گرامی مختار  غفاری ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين


(( فروغ دلها ))

کنار مکه ، غار نور ، در آن یاد خدا پر بود

حرا یک معتکف گاه از ، مناجات و دعا پر بود

 

 رجب دربیست و هفتم روز، چه روزی بود ، محشر بود

 مقدس روز مبعث شد ، فرشته در حرا پر بود

 

 مَلَک آن پیک ارسالی ، به دست برتر از خود داد

 به هر جا چشم می دوخت ، نشانی از خدا پر بود

 

به نرمی بر محمد(ص) گفت : بخوان ، خواندن نمی دانم

بخوان با ایزد یکتا ، چگونه و چه را پر بود

 

 ندای جبرئیل آمد ، حرا را روشنی بخشید

به اطرافش نظر انداخت ، محمد (ص) آن مَلَک را دید

 

نمودش شرحی از واقع ، هر آنچه در حرا می دید

ز ترس و حیرت و لرزه ، عبایی را به خود پیچید

 

 مَلَک پیک الهی گفت : عبا پیچیده بر خیزید

 کنون وقت هدایت شد، بتاب ای بر تر از خورشید

 

 مَلَک رسم مسلمانی ، به پیغمبر سفارش کرد

نخستین حکم این بود ، نمازی بر خدا آرد

 

محمد (ص) از سر حیرت ، سراپا لرزه بر تن داشت

نهال عصمت واسلام ، که باید سینه ها می کاشت

 

 فرا خوانَد ، خلایق را ، به دین لایق انسان

 زمانی که جهان یکسر ، ز نادانی ، جفا پر بود

 رضا غریبی به تاریخ 25 / 5 / 1383

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

خلاصه ای از  زندگینامه رضا غریبی

 

 

 رضا غریبی  فرزند حاج قلیچ خان غریبی در سال ۱۳۵۰ هـ. ش در یک خانواده مذهبی و در روستای زرگر شهرستان گرمی  استان اردبیل متولد شدو پس از آنکه تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاه خود به پایان رساند، تحصیلات متوسطه را در تهران ادامه داد .

 در دوران متوسطه شروع به گفتن شعر های موزون ازجمله رباعی ، دوبیتی، غزل و مثنوی پرداخت و در همان دبیرستان با استاد ادبیات و زبان فارسی به نام استاد وثوق آشنا شد. و شعر های خود را برای نقد به استاد می داد، که این استاد یکی از مشوق های اصلی در شروع به شاعریش بود. در مجله داخلی دبیرستان نام شاعران و نویسندگان همان دبیرستان ذکر می شد که یکی از آنها رضا غریبی بود ، و امروزه با فعالیت های شعری  موزون از جمله غزل ، غزل مثنوی ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی و چهار پاره و به قالب های شعری نو ، سپید، نیمایی ، موج نو ، طرح و... آشنایی کامل دارند و در همه قالب ها شعر سرایی می کند.

 

مجموعه اشعار  ایشان با عنوان (( چشم های خیس باران )) به زودی به چاپ خواهد رسید.

 

در سال ۱۳۷۳ در دانشکده علوم انسانی  دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در رشته کارشناسی علوم کتابداری و اطلاع رسانی پذیرفته شدو از سال دوم دانشگاه به تحقیق و پژوهش روی آورد. در دوران دانشجویی مقالاتی را تالیف و در فصلنامه پیام کتابخانه ( نشریه دبیرخانه انجمن کتابخانه های عمومی کشور) به چاپ رساند. از جمله مقالاتی که در فصلنامه  فوق الذکر به چاپ رسید عبارتند از :

1. (( نقش کتاب و کتابخانه در آموزش و پرورش))

2.(( نقش کتابخانه ها در سواد آموزی بزرگسالان ))

3. (( اولین کتابخانه عمومی در ایران)) 

4. (( اولین ها در کتابخانه و کتابداری))  در نشریه پیام مشارکت

5. میزان رضایتمندی کاربران نابینا و کم بینا از کتابخانه های عمومی شهر تهران در نشریه الکترونیکی  نشر کتابدار

6. بررسی وضعیت منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دیدگاه کاربران نابینا و کم بینا در نشریه دانش شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال

7. اخلاق حرفه ای کتابداران کتابخانه های عمومی  در نشریه الکترونیکی انجمن ها و مشارکت ها

8. مشخصات و ویژگیهای کتاب های کودکان در سایت نهاد کتابخانه های عمومی کشور

9. چاپ و نشر بیش از  40 عنوان مقاله کوتاه و شعر در نشریات مختلف  و کتاب ها

کتاب ها

1 (( آشنایی با کتابخانه های روستایی))  ( هنوز به چاپ نرسیده است). 

2. تدوین مجموعه مقالات  اعتیاد با عنوان ( اعتیاد  فقط یک پک)

3. روانشناختی واقعه کربلا ( نا تمام)

4. مجموعه اشعار ( آماده چاپ)

5. الفبای کتابداری  ( در حال تایپ)

6. تدوین فرهنگ فاف ( فرهنگ اختصارات فارسی ) ( در حال تایپ)

  وی در دوران دانشجویی و در سال ۱۳۷۶  سردبیری ماهنامه ثارا... را به عهده گرفته بود و به دلیل اعزام به خدمت مقدس سربازی نتوانست همکاری خود را با ماهنامه ثارا... ادامه دهد. در دوران خدمت سربازی فعالیت هایی از قبیل تهیه کتابشناسی امنیت ملی و مقالاتی در خصوص امنیت خلیج فارس و ادبیات کودکان تالیف و در نشریه تخصصی دانشکده علوم و فنون فارابی وابسته به ستاد مشترک ارتش جهموری اسلامی ایران به چاپ رساند.

در سال ۱۳۷۹ به استخدام  اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران درآمد و در سال ۱۳۸۱ به عنوان کتابدار نمونه انتخاب  و تقدیر شد، و در همان سال از طرف دبیرخانه هیات امنای کتابخانه های عمومی کشور  به کتابخانه های عمومی کیش  اعزام به ماموریت شد. در سال های بعد نیز  چندین بار کتابدار نمونه شهرستان و استان تهران و نفر دوم کشوری  انتخاب شد.

چا÷ زندگینامه رضا غریبی در نشریه نهاد

وی چندین بار به عنوان پژوهشگر نمونه در استان تهران و شهرستان های رباط کریم و بهارستان انتخاب و تقدیر  شده است.

ایشان در سال ۱۳۸۲ با آقای علیرضا حامی (شاعر) در تاسیس انجمن ادبی حافظ نسیم شهر همکاری داشتند و بعد از استعفای ایشان عضو هیات موسس انجمن و دبیر آن شدند. مجوز فعالیت انجمن ادبی حافظ را با همکاری سرکار خانم فاطمه قاسمی اخذ نمود تا انجمن منحل نشود و به فعالیت خود ادامه دهد. و در همان انجمن گاهنامه ای را به چاپ رساند که اشعار شعرای  شهرستان رباط کریم و انجمن ادبی حافظ را به چاپ رساند.

شعر های ایشان در نشریات مختلف به چاپ رسیده است و کتابی با نام (( همنفس نسیم و باران)) ( گزیده اشعار شعرای رباط کریم) توسط یکی از اعضای انجمن جمع آوری و به چاپ رسید. و در تدوین اشعار همکاری نزدیکی با ایشان داشتند.  و در مسابقات موضوعی شعر  مقام  دوم را کسب نمودند. در مراسم های شب شعر و عصر شعر شعر خوانی  و تقدیر شدند. ایشان صدای خوشی هم دارد و در مراسمات مختلف قرآن قرائت می کند.

ایشان مقالات متعددی دارد که بعضی از آنها هنوز به چاپ نرسیده است. یک جلد مجموعه مقالات  در مورد اعتیاد و مواد مخدر جمع آوری و با عنوان (( اعتیاد فقط یک پک )) تهیه و در اختیار کتابخانه های عمومی شهرستان جهت استفاده اعضای کتابخانه ها  قرار داده است.

در حال حاضر چند کتاب نا تمام  دارند که از جمله آنها تدوین فرهنگ فاف  و روانشناختی واقعه کربلا و ... می باشد.

از سال ۱۳۸۵  با همکاری آقای علی محسنی فصلنامه شناسه، نشریه داخلی انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان رباط کریم را تاسیس و تا سال ۱۳۸۸ به چاپ می رساندند. در این نشریه  سردبیری و مدیر اجرایی  نشریه را به عهده داشتند.

سابقه مدیریت اجرایی ایشان:

در سال ۱۳۸۰ مسئول کتابخانه شهید بهشتی و از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۸۵ مسئول کتابخانه شهید باهنر و از سال ۱۳۸۵ الی ۱۳۸۷ مسئول کتابخانه خاتم الانبیاء  و از سال ۱۳۸۷  ریاست اداره کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان و نیز مسئول کتابخانه مرکزی شهرستان رباط کریم ( کاظم اخوان ۱۳۹۰ - ۱۳۸۸ ) و از سال ۱۳۸۸  تا کنون معاون اداره کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان از سال ۱۳۹۰ تاکنون مسئول کتابخانه مرکزی شهرستان (خاتم الانبیا،) از سال ۱۳۸۳ تا کنون  امین اموال کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان است .

رضا غریبی به همراه  دکتر  مهدیه الهی قمشه ای

در سال های مختلف و از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۹۰ مدیر اجرایی و مسئول نمایشگاههای  کتاب بودند. در انتخابات ریاست جمهوری ، نماینده مجلس و شورای اسلامی  و شوراهای شهرستان ها ، سمت های  نماینده فرماندار ، بازرس ، ناظر و رئیس صندوق  شعبه اخذ رای  شدند. از طرف استاندار تهران ، مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران ، مدیر کل کتابخانه های عمومی استان تهران ، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان و فرماندار شهرستان و نیز تقدیر نامه هایی از ادارات مختلف دریافت نموده است. 

 وی برای رفاه حال اقوام و خویشاوندان  خود و با همکاری برادرانش در سال  ۱۳۸۶ اقدام به تاسیس صندوق قرض الحسنه کریم اهل بیت (ع) ( صندوق اقوام )نمود. و اساسنامه صندوق تدوین و در حضور  اعضا ثابت صندوق ، قرائت و به امضاء  رسید. ایشان به عنوان  هیات رئیسه صندوق قرض الحسنه مشغول به فعالیت می باشند.

 رضا غریبی دوره های تخصصی فراوانی را پشت سر گذاشته است . از جمله آنها تایپ و مهارت های هفتگانه ICDL و دیگر مهارت ها  که مربوط به تخصص و شغل ایشان است  گواهینامه آنها را  دریافت نموده است.

ایشان در سال ۱۳۹۰ از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در مقطع  کارشناسی ارشد پذیرفته شد و آخر شهریور ۱۳۹۲ از پایان نامه خود با عنوان (( بررسی وضعیت  منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دید گاه کاربران نابینا و کم بینا )) دفاع کرد و مدرک کارشناسی ارشد را اخذ نمود.

 

 

برای اطلاعات بیشتر  به وبلاگ رضا غریبی مراجعه فرمائید.

  Rezagharibi272.blogfa.com      و یا  روی    رضا غریبی    کلیک  کنید عکس ، تصاویر ، اشعار و فهرست مقالات  و ... در وبلاگ ذکر شده موجود است.

در حال حاضر  بیش از   10 وبلاگ و وب سایت را پشتیبانی می کند.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی دکتر محمد مستانه

کیف قهوه ای اش را بست ،داخل کیف اش پر از دارو و وسایل کمک های اولیه بود. بیچاره کیف آنقدر  پر بود که به سختی بسته می شد.  راه افتاد و سوار بر موتور شد. مقصدش روستای زرگر بود. از  روستای دامداباجا  تا  زرگر کمتر از نیم ساعت راه بود و از جاده خاکی  خودش را به زرگر  رساند . در زرگر کودکان و بزرگسالان را معالجه می کرد.

محمد مستانه طب سنتی را به خوبی می دانست  و لوازم پزشکی خود را به صورت سنتی  استریل می کرد. وی از راه طبابت  ارتزاق می کرد. 

ایشان مردی متدین و خوش نام بود . در خانواده اصیل ، مومن و مذهبی رشد یافته بود. دکتر مستانه انسانی پاک و سالم بود و با نماز و روزه بین خود و خدای خود پل زده بود. یکی از خصوصیات دکتر محمد مستانه دینداری او بود، از همان دوران کودکی با قرآن و نماز محشور بود و آن را سرلوحه ی  زندگی خود قرار داده بود. 

دکتر گاهی ورزش می کردند  و بدن ورزیده ای داشتند. دوران جوانی در روستا با هم سن و هم سالان خود بازی های محلی انجام می دادند. از خصوصیات بارز  دکتر محمد مستانه  شوخ طبعی  ایشان بود . کلام شیرینی داشت که همه جا به کار می برد ، موقع کار ، موقع معاینه ی بیماران  و در خانه و مهمانی های خانوادگی ، همه جا نمک خوش طعم طنز دکتر مستانه طرفدار داشت. 

 یادشان گرامی   

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معلمان روستای  زرگر

 

 از حکیمی سوال کردند پدر و مادرت را بیشتر احترام می گذاری یا معلم خود را؟ پاسخ داد: معلم را زیرا پدر و مادرمرا از آسمان به زمین آورده اند ولی معلم مرا از زمین به آسمان پرواز می دهد.

از پــدر گر  قالب  تـن یافتم

از معلم  جان  روشن یافتم

ای معلم چون  کنم توصیف تو

چون خدا مشکل توان تعریف تو

تا آنجایی که ذهن این بنده یاری می کند ، معلمان روستای زرگر به ترتیب زمانی عبارتند از :

آقای  آجودانی - آقای  ایمانی - آقای محرمی - آقای سلیمانی- آقای کریمیان - آقای میرزایی

بعد از خروج بنده از روستا  و ادامه تحصیل در شهر تهران از سال ۱۳۶۵ به بعد متاسفانه نام معلمانی که در روستای زرگر تدریس کرده اند را  ندارم.

یاد همه عزیزانی که در تعلیم بنده رضا غریبی  سهم داشتند را گرامی می دارم.

از راه دور دستان پر مهر شان را می بوسم ، خیلی دوست دارم آنها را از نزدیک  زیارت کنم و زحماتی که برایم کشیده اند  تشکر  و قدر دانی کنم.

معلمان عزیزی که برایم زحمت کشیده اند به ترتیب عبارتند از :

آقای ایمانی  سال  ۱۳۵۶  پیش دبستان   سال  ۱۳۵۷  اول دبستان

آقای محرمی  سال ۱۳۵۸  دوم  دبستان

آقای  سلیمانی  سال ۱۳۵۹  سوم دبستان

آقای میرزایی  از سال ۱۳۶۰ الی  ۱۳۶۲  چهارم دبستان

آقای  عبدالرضا کریمیان سال های  ۱۳۶۴ -  ۱۳۶۳  پنجم  دبستان

یادآوری  خاطرات دبستان برای دوستان  ۴۰ سال  به  بالا

 


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين


قصاب روستای زرگر

قصاب روستای زرگر کسی نبود جز  مرحوم  کریم بیدار  به قول معروف کریم کیشی . ایشان از طایفه بک باغلو  بودند. مرحوم کریم شخصی بود بی آزار  و در راه رفتن  کمتر کسی پا به پای  وی  راه می رفت. مرحوم کریم آدم بسیار  زرنگی بود.

اگر در روستا کار قصابی و یا ذبحی بود ، توسط  مرحوم کریم  انجام می شد.  منزل ایشان  تقریبا نزدیک مدرسه روستا بود. بعد از وفات ایشان میراث دار  وی پسرش حبیب ( حبی) شد. و هم اکنون در روستا زندگی می کند.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

تصاویر و منظره های روستای زرگر دیکداش                ارسالی از خانم  مهندس نسرین حسینعلی زاده

منظره زرگر

 

 

منظره زرگر

 

 سجاد غریبی


 

منظره زرگر

منظره زرگر

راست محمدطاها وسط سینا چپ محمد پارسا


منظره زرگر

منظره زرگر

منظره زرگر


منظره زرگر

منظره زرگر

منظره  رزگر

 

منظره  زرگر

منظره زرگر 

 


منظره  زرگر

منظره  زرگر 

منظره  زرگر


تصویرحیاط و بنای داخل حیاط حاج آزادو حاج قلیچ خان غریبی

 
 

منظره از روستای زرگر

 منظره  زرگر 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی مرحوم میزاخان  مردانه ( شکسته بند  حاذق زرگر)

از آنجا که اطلاع کامل از زندگانی مرحوم میرزاخان مردانه در دست ندارم،  شرح کامل از زندگی ایشان را ارائه نمایم. فقط در این حد می دانم که ایشان  حکومت های  رضا خان میر پنج  ، محمد رضا پهلوی  ، انقلاب اسلامی  به رهبری  حضرت امام خمینی (ره)  و نیز رهبری  مقام معظم رهبری آیت الله سید علی خامنه ای  را مشاهده نموده است.

وی از جنگ های مهم جهان ، جنگ جهانی اول  و جنگ جهانی دوم  و نیز جنگ بین کشورها ی ایران و عراق را مشاهده نموده اند.

مرحوم میرزاخان مردانه یکی از مردان روزگار زرگر و گره خورده به روستای زرگر ، کنار مسجد و بلاغ و در همسایگی  برادرشان مرحوم حاج مجید مردانه  به زندگی خود ادامه می دادند.  این شخص از  مردان نیک روزگار بود. می توان وی را مظلوم روستا تعبیر کرد.

میرزاخانه مردانه  شکسته بند

مرحوم میرزاخان مردانه از راه  کشاورزی و دامپروری زندگی خود را سپری می کرد،  وی طبابت در روستای زرگر را برای رضای خدا  انجام می دادندو از این بابت  هیچ چشم داشتی  از اهالی  روستا نداشتند. میرزاخان مردانه را می توان پزشک درس نخوانده و یا پزشک دانشگاه ندیده  نامید. ایشان  در همه امور شکستگی و دررفتگی مفاصل و عضلات ، اهالی روستا را معالجه می کرد و مرحم می بست.

 میرزاخان مردانه طبابت در دررفتگی

میرزاخان مردانه  در  دررفتگی ها هم تخصص خوبی داشتند. اگر کسی اعضای بدنش شکستگی و یا دررفتگی مفاصل عضلانی داشت به وی مراجعه می کرد.

مرحوم میرزاخان مردانه علاوه بر شکسته بندی و دررفتگی عضلانی و مفاصل  انسان ، این عمل خداپسندانه را  برای دام و طیور نیز انجام می دادند.

برادران میرزاخان مردانه که در روستای زرگر به زندگی خود ادامه می دادند، مرحوم حاج مجید مردانه و مرحوم حاج اسد مردانه بودند.  میوه و ثمره زندگی  میرزاخان مردانه و پسران  ایشان عبارتند از : 1. موسی ( پسر ارشد) 2. حمزه پسر دوم  3. قباد پسر سوم  و جانباز  جنگ تحمیلی  4. محمد پسر ته تغاری.

روحش شاد و یادش گرامی


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

سرباز بلاغی زرگر دیکداش

وجه تسمیه:     سرباز بلاغی ، سرواز بلاغی

به این جهت سرباز بلاغی یا سرواز بلاغی  گفته می شود ، که در این محل قنات وجود دارد. انتهای قنات که آب قنات از زمین  سر باز  می زند ، محل خروج آب از قنات را سرباز بلاغی نامیده اند.

سرباز بلاغی 

 پرآب ترین چشمه ی روستای زرگر  ، سرباز بلاغی است. سرباز بلاغی قناتی است که در زیر زمین حفر شده است. چند چاه که از زیر زمین به هم پیوسته است و از پیوستن این چاه ها قنات تشکیل شده است. در اصطلاح به این چاه ها ویل ( چاه عمیق)می گویند.

در دهه شصت این قنات لای روبی ، و آب  این قنات نسبت به گذشته پرآب تر شد.  

سرباز بلاغی محل تجمع اهالی از جمله چوپانان ، جوانان و نوجوانان برای آب تنی و شنا بود. هر روز ظهرها چوپانان گاو و گوسفندان خود را برای سیراب کردن آنها به این محل مراجعه می کردند، و بعد از سیراب ، حیوانات خود را در همان محل برای استراحت نگه می داشتند؛ بعد از گذشت 2 الی 3 ساعت استراحت ،آنها را برای  چرا به جاهای دیگر می بردند.

آب دره های گدیک ، باش بلاغ ، قره آغاج ، قوری دره ، قزل قیه ، یوشان درسی ، اکبر عسگر و ... بعضی ها زیر زمینی و بعضی ها روی زمینی به سرباز بلاغی ملحق می شوند. این محل یکی از محل های مهم روستا می باشد. سرباز بلاغی محل سوق الجیشی روستای زرگر است. راه روستا و جاده خاکی از این محل عبور می کند و روستاهای گرمی و مغان را به روستاهای مشگین شهر  متصل می کند.

قهوه خانه سرباز بلاغی 

در سمت غرب سرباز بلاغی 2 باب قهوه خانه موجود بود که آثار و بقایای  آن به جای مانده است. این قهوه خانه ها در فصل عبور عشایر  و دیگر وسایط نقلیه به ییلاق و قشلاق که از مشکین شهر و سبلان به دشت مغان و بالعکس رفت و آمد داشتند. این قهوه خانه ها برای آنها سرویس صبحانه ،نهار ، شام ، چای ، نوشیدنی ها و دیگر تنقلات ارائه می دادند. اوج رفت و آمد و شلوغی جاده ، اوایل فصل بهار به سمت ییلاق (سبلان) و فصل پائیز به سمت قشلاق( دشت مغان) بود. این رفت و آمدها برای کاسبان این قهوه خانه مثمر ثمر بود.    

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

سولی دره  روستای زرگر

سولی دره یعنی دره آب دار: دره ای است که در طول سال از آن آب جاری است و به همین دلیل  آن دره را  سولی دره نامیده اند.

سولی دره در سمت جنوب شرقی  روستای زرگر قرار دارد. در این دره هیچ گونه عمل زراعی و کشاورزی انجام نمی شود . سولی دره تنها دره ای در روستای زرگر است که در آن زمین کشاورزی وجود ندارد .

در این دره فقط چند درخت وجود دارد و این درختان متعلق به مرحوم حسینعلی سیفی  است. در کنار درختان پرتگاهی وجود دارد و از این پرتگاه آبشار کوچکی جاری است. در همین قسمت بوته های تمشک وجود دارد و تنها دره ای در روستای زرگر است که در آنجا تمشک رشد می کند.

سمت جنوبی دره که به آن گوزٍی می گویند . گوزٍی همان جنوبی است که در آن در طول سال همیشه چمن و علوفه رشد می کند و همیشه سرسبز است.

 

سمت شمالی دره را  گونٍی ( آفتاب گیر) می گویند، که این قسمت  سنگلاخ است و گیاهان و بوته هایی مثل گون ، کول ، گوئرمه و گیاهانی که کمتر به آب نیاز دارند رشد می کند.  


  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

دو بیتی زیر به زبان آذری از سروده های رضا غریبی در سفر به هشترود مورخ 9 / 1 / 1393 در وصف روستای زرگر

بــو دنیــا دان هــــامـی گِـــدَر   آد قــالار

زرگــریـن دَه اورکسیـــنـدَن   یــــاد قــالار

 

چــوخــلار گَـلیــب بــو زرگــر دَن گِــدَ لـلر

کنــدی میــزَدَن شیــریـن مــزه  داد  قـالار


 شعر رضا غریبی ، هشترود 9 / 1 / 93



  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

(( انا لله و انا الیه راجعون ))

condolence message1 پیام تسلیت و آگهی ترحیم 

با کمال تأسف باخبر شدیم (سرکار  زینب  خانم  همسر گرامی  داود سیفی ) دار فانی را وداع گفت این مصیبت را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و  از خداوند متعال  برای    متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.                    

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

اولین های  زرگر

اولین : کسی که از روستای زرگر به تهران نقل مکان کرد  عزت الله بیدار بود  که در سال 1336  به شهر تهران نقل مکان کردند. (ارسال کننده: حسین بیدار برادر زاده عزت الله بیدار)

 

اولین : کسی که در روستای زرگر  تلویزیون خرید  و در  روستا با آنتن هوایی خیلی بلند  از آن استفاده کرد  مالک فیروزی  بود که حدودا در سالهای 1359 - 1360 از این وسیله استفاده کرد.

 

اولین :  کسی که در  زرگر از نیروی برق  بهره مند شد ( برق موتوری)  حاج عوض فیروزی بود.  بعد از آن به ترتیب  مالک فیروزی  و  داود سیفی بود که از این نعمت استفاده کردند.

 

اولین : کسی که در روستای زرگر  تراکتور خرید و زمین های زراعی را با تراکتور شخم زد  مالک فیروزی بود. و در زمان های بعد مرحوم حاج برات سیفی  ، داود سیفی ، خدامعلی فیضی  و ... بودند. در سالهای  اخیر به چند تراکتور رسیده است.

اولین: جانباز  روستای زرگر   کسی  نیست جز  قباد مردانه  فرزند شکسته بند  روستا  مرحوم میزاخان  مردانه  مردی  خوش نام  و خوش برخورد  که جان خود را برای دفاع از میهن اسلامی برکف نهاد  و مردانه  در مقابل رژیم بعثی  ایستاد  تا ما و میهن اسلامی بماند.

 

اولین : کسی که در روستا رادیو داشت  مرحوم  حاج قلیچ خان غریبی بود  در  سال 1330.

 

اولین :کسی  که اذان گوی ماه مبارک رمضان بود حاج آزاد غریبی  بود  و بعد  از  آن  مرحوم احمد  غریبی  فرزند مرحوم  بیوک خان  غریبی و بعد از آن بزرگواران  در سال   1360که در کلاس   چهارم ابتدایی و پنجم ابتدائی  آقای رضا غریبی فرزند مرحوم حاج قلیچ خان غریبی بود که در  پشت بام  مسجد   به سبک مرحوم  مؤذن زاده اردبیلی اذان می گفتند. هم اکنون بعضی مواقع بخصوص  ایام محرم  و نماز ظهر عاشورا  در حسینیه حضرت علی اکبر (ع) قبل از اقامه نماز جماعت ظهر عاشورا    اذان می گویند.

آسیاب(دیرمان)قدیمی و فعلی: آسیاب  (دیرمان) به جائی گفته میشود، که در آن گندمها را به آرد تبدیل میکنند.

اولین و  قدیمی ترین آسیاب (دیرمان) در روستا،  کمی پائین تر از چشمه روستا ( بلاغ )   و در کنار منزل عوض بک قرار داشته و توسط حاج عوض بک مدیریت می شد.  و اکنون چیزی از آن ، بجز خرابه هایی که به حال خود رها شده است برجای نمانده است. 

آسیاب(دیرمان)فعلی روستا:  آسیاب روستا، در قسمت جنوب  غربی روستا، و در کنار  قبرستان  احداث شده بود،و تا  سال های  اخیر مردم روستا،گندمهای خود را در این آسیاب آرد میکردند،این آسیاب در ابتدا متعلق به آقای  مرحوم کربلائی  حسینعلی سیفی بود.ولی بعدها مدیریت آن به آقای   داود سیفی فرزند کربلائی حسینعلی سیفی واگذا ر شد.

 اولین:کسی که در روستای  زرگر  دکان   تاسیس کرد ، آقابیان  به ترتیب زمانی  حاج سیاب قربانی      حاج  اروجعلی سیفی       حاج محمودخوش روش       حاج اسد مردانه        حاتم خلیلی         داوود  سیفی          امن الله بیدار            امیر خلیلی

اولین : کسی که  در روستای زرگر  در حرفه زنبورداری فعالیت  داشت  برادران ( غریبی ) ،مرحوم حاج  قلیچ خان  غریبی  ، حاج آزاد غریبی و  مرحوم حاج بیوک خان غریبی بودند.  این حرفه در روستا  توسط حاج قلیچ خان غریبی دنبال شد.  و  هم اکنون  آقای حاج امامعلی ( علامه) غریبی در روستای زرگر  حرفه زنبورداری را دنبال  می کنند.   

 

اولین :  شهید روستای زرگر  ناصر سیفی (سلامت سیفی)  فرزند  ایمانعلی  سیفی است . سلامت سیفی  جان خود  را در راه اجرای فرمان دینی اسلام  فدا کردند، و  به خاطر دفاع از عقیده خود یا دفاع از مرزهای حکومت دینی جان خویش را از دست دادند. یاد و خاطرش گرامی.

اولین : کسی که پیشنهاد  ایجاد  وبلاگ برای روستای زرگر  را  داد  مهندس اکبر  غریبی  فرزند حاج آزاد غریبی  بود. وی در تاریخ  اول  بهمن ماه  ۱۳۹۲  این پیشنهاد را  به آقای  رضا غریبی داد ، و بلافاصله  وبلاگ حاضر  ایجاد شد.

اولین: کسی که برای  روستای  زرگر  دیکداش  وبلاگ ایجاد کرد آقای  رضا  غریبی  فرزند حاج قلیچ خان غریبی  بود ، که به پیشنهاد آقای مهندس اکبر غریبی در تاریخ   اول بهمن  ۱۳۹۲  جامه عمل پوشاند. و از آن تاریخ  وبلاگ حاضر   آپ دیت  یا  به روز  رسانی می شود.

اولین : کسی که در روستای  زرگر موتور سیکلت داشت ، مرحوم حاج قلیچ خان غریبی بود. موتور سیکلت ایشان  یاماها  ۱۲۵ قرمز رنگ بود، که تا آن زمان در روستا کسی موتور سیکلت نداشت و مرحوم حاج قلیچ خان غریبی  حدودا در سال های  ۱۳۶۰ - ۱۳۵۹  موتور سیکلت را به روستا آوردند.

 

 اولین : باغ روستای  زرگر  متعلق به  مرحوم حسین  فیروزی بود ، که در آن باغ انواع درخت میوه موجود بود . از جمله میوه های  باغ حسین   فیروزی ، زرد آلو ، آلبالو ، گیلاس  ، سیب  ، توت  و گردو  بود.  کهن ترین  درخت توت  و گردوی روستا  متعلق به ایشان می باشد.

اولین : کسی که در روستای  زرگر  خرمن کوب داشت ، حاج آزاد خان  غریبی بود. ایشان حدودا در سال  ۱۳۶۰ جهت انجام کارهای خود  و اهالی روستا خرمن کوب را به روستا آوردند. 

اولین : کسی که در روستای زرگر کارگاه رنگرزی تاسیس  کرد و به کار رنگرزی پرداخت ، حاج آزاد خان غریبی بود. ایشان حدودا در سال ۱۳۵۴  این کارگاه را راه اندازی کردند. الیاف روستاهای اطراف  را جهت فرش بافی ، جاجیم بافی ، کلیم بافی و برای دیگر مصارف  رنگرزی می کردند.  

 

اولین : کسی که از روستای زرگر محقق ، نویسنده ، پژوهشگر و شاعر شد. رضا  غریبی  متولد ۱۳۵۰ دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد ، فرزند مرحوم حاج قلیچ خان غریبی است.

درکودکی احساس شاعری و نویسندگی در ضمیر ایشان بالقوه بود. در سال ۱۳۷۰ احساس شاعری ایشان به بالفعل تبدیل شد. ایشان در قالب های مختلف از جمله غزل ، غزل مثنوی ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی ، چهار پاره ، نیمایی ، سپید ، طرح و موج نو شعر می سراید. اشعار ایشان در نشریات مختلف به چاپ رسیده است.

از تاریخ ۱۳۷۳ و در دوران دانشجویی ایشان به کارهای  پژوهشی و تحقیق پرداختند .  مقالات متعددی از وی در نشریات مختلف به چاپ رسیده است.  و در سمت های مختلف  مشغول به کار هستند از جمله مسئول کتابخانه، امین اموال شهرستان های بهارستان و رباط کریم ، معاونت اداره کتابخانه ها و در حال حاضر  رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان بهارستان  و ....

اولین:  زمانی  که به روستای زرگر برق شهری تعلق گرفت  در سال ۱۳۷۶ بود. از تاریخ مذکور روستای زرگر از نعمت برق  برخوردار شد.

 

اولین : زمانی که به روستای زرگر  خط تلفن تعلق گرفت  در سال ۱۳۷۷ بود. مخابرات شهرستان گرمی  با کابل کشی  ، خط تلفن را به این روستا  انتقال داد.

 

اولین : کسی که در روستای زرگر  چاه نیمه عمیق زد ،آقای امامعلی (علامه) غریبی فرزند حاج آزاد غریبی در سال ۱۳۹۲ بود.  این چاه در زمین کشاورزی کنار  دره زده شده است. ( زمین سابق بایری علیزاده)  این زمین توسط حاج آزاد غریبی خریداری  و چاه نیمه عمیق در این زمین زده شده است. 


 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

معرفی حاج قلیچ خان غریبی ( پدر سلیقه و صبر و حوصله) 

 

 

حاج قلیچ خان غریبی

حاج قلیچ پدر سلیقه و صبر و حوصله

حاج قلیچ خان غریبی فرزند صفرخان در سال 1306 در روستای الکران متولد شد. پس از سپری کردن دوران کودکی ، نوجوانی و جوانی در الکران با دختری از روستای لنگه بیز زندگی مشترک خود را آغاز نمود. پس از ازدواج به روستای زرگر نقل مکان  کرد . در زرگر ،آن روزها  تعداد اندکی خانوار از جمله آقایان حسینعلی سیفی ، ضربعلی علیزاده، حیدر بک ، عوض بک ، بهلول بک و چند خانوار دیگر زندگی می کردند. پس از ورود حاج قلیچ خان غریبی به زرگر به تعداد خانوار زرگر اضافه شده و روز به روز بر جمعیت آن افزوده شد. در نهایت تقریبا به 120 خانوار و 407 نفر  رسید.

در روستای زرگر با زحمات فراوان و با متحمل سختی ها به زندگی خود ادامه می دهد و در دوران جنگ جهانی اول و دوم که قحطی سراسر ایران را فرا می گیرد. حاج قلیچ خان با یک تکه نان به اندازه کف دست روز خود را سپری می کند ، قحطی به قدری بود که ممکن بود نان به قدر کف دست هم به ایشان نرسد.

ایشان بنای روستای زرگر بود، به دلیل صبر و حوصله و سلیقه بیش از اندازه وی ،  ایشان را  به عنوان بنا ی خوب و با دقت بالا  قبول داشتند.

حاج قلیچ خان غریبی در دامپروری و کشاورزی آنقدر سلیقه به خرج می دادند و ناز آنها را می کشیدند که همه دامها خیلی سریع فربه و چاق می شدند.

قبل از اینکه اهالی روستا از خواب بیدار شوند ، حاج قلیچ خان غریبی در بامداد هر روز ( نیمه های شب ) شخم و یا کارهای دیگرش را انجام داده و به وقت برگشت به منزل اهالی روستا تازه به دنبال کار های خود می رفتند، در صورتی که ایشان کارشان را تمام کرده و به روستا بر می گشتند.

در انجام کارهای خود وسواس به خرج می دادند  ، ایشان زبان زد عام و خاص بود. و همه کارهایش به موقع و طبق برنامه  انجام می شد.

حاج قلیچ خان غریبی در پرورش زنبور عسل نیز تبحر خاصی داشتند و در روستای زرگر زنبور عسل پرورش می دادند.

میوه زندگی مشترکشان  ۱۰ فرزند می شود ،  7 پسر و 3 دختر ، یکی از پسرها ونیز یکی از دختر ها در نوزادی دنیا را ترک می کنند. 6 پسر و 2 دختر بزرگ می کند. فرزندان ایشان به ترتیب  پسرها: حاج محمود ، ابراهیم ، علی نقی ، رضا ، یعقوب و بهروز  و دخترها به ترتیب  خانم گل  و گل خانم می باشند.

در نهایت در 6 آبان 1383 و در روز ضربت خوردن مولای متقیان برای همیشه این عالم خاکی را وداع گفت و به پروردگار خویش ملحق شد. 

 

سکوت سرد

پدرجان رفتی ، آرام و بی صدا ،

اما هیچ کس غم پنهان مرا حس نکرد،

هیچ کس از پشت نقاب خنده های تلخ من ،

دیدگان بارانی مرا ندید.

هیچ کس نخواست بفهمد که در قلب من غم عظیمی نهفته است.

همیشه دوستت دارم. فرزندت رضا غریبی

ای کاش میدانستی چه غم بزرگی در دلم سنگینی میکند .

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند   مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران  بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چنین برایش می سرایم  و تقدیم می کنم به روح ملکوتیش .

 (( سکوت سرد))

سکوت  سرد  چشم  تو  ،  گرفته  لحظه ها  از من

چه نرم  و  بی صدا آخر  ، کشیدی  دستم از  دامن

 

نقاب  چهره ام  بر  دار  ،  پر  از  احساس  فریاد  است

تمام  طرح  این  چهره  ،  شده  چون  سایه  در  روشن

  

یگانه  ابر  من  بودی  ،  به  باغم  سایه  افکـــــندی

بهار دل  خـــزان  گشـته  ، نهــال   غم  بیــا  بر کـن

 

خیال  روی  تو  هر  شب  ،  میان  نقش  خود  بینم

کنار  جسم  خود  هستم  ،  و  اما  بی  خبر  از  تن

 

چگونه  در  نبود  تو  ،  سر  از  بالین  غم  گیرم

به  پاس  خاطر  سبزت  ،  دوباره  سر  زنم  بر  تن

۲۴ / ۲ / ۱۳۸۴

نیست روزی که از تو نگفته باشم هزار سال هم که بگذرد من در توهم حضورت نفس می کشم من آن شانه هایت را می خواهم که پناهم بود همان یک وجب از شانه ات تمام دارایی ام بود من آن دست های گرمت را می خواهم که یک عمر برایم زحمت کشید.

وقتی دیروز باران بارید

“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم

“آن مرد با نان آمد”

یادم آمد که دیگر پدرم در باران

با نانی در دست

نخواهد آمد

دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی‌اش

با زمین و تنهائیش

با خورشید و نبودنش

به یاد پدر سخت گریستم

پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست....

 

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

ریسنده  روستای زرگر   میناور  ناصری ( غریبی) 

در سال 1308 در روستای لنگه بیز چشم به جهان گشود. در نوجوانی و جوانی کمک حال مادرش بود. بعد از ازدواج  با حاج قلیچ خان غریبی به روستای زرگر نقل مکان کرد.

 در روستای زرگر تعداد اندکی زندگی می کردند از جمله آنها حاج عوض بک ، حیدر بک ، بهلول بک ضربعلی علیزاده ، حسینعلی سیفی و چند خانوار دیگر. بعد از آن سال ها بود که  روستا پر جمعیت تر می شود و هر کس به کار دامداری و کشاورزی  می پردازد.

 میناور  (آغانساء ناصری) 10 بچه به دنیا می آورد ، 7 پسر و 3 دختر ، یکی از پسرها ونیز یکی از دختر ها در نوزادی دنیا را ترک می کنند. 6 پسر و 2 دختر بزرگ می کند. فرزندان ایشان به ترتیب  پسرها: حاج محمود ، ابراهیم ، علی نقی ، رضا ، یعقوب و بهروز  و دخترها به ترتیب  خانم گل  و گل خانم می باشند.

 اهل نماز است و خدا را خوب می شناسد.

 تسبیح را کنار مهر می گذارد . دست هایش را به راز و نیاز بالا می برد. گونه هایش از اشک تر شده و صورت معصوم اش حالتی نورانی به خود گرفته است. چشم هایش را می بندد و سرش را به آسمان بلند می کند و از اعماق دل می گوید:

 (( خدا یا! از من راضی باش.))

 با تمام وجودش از حس خواهش ، تمنا و حس نیازی ناشناخته و مقدس لبریز شده است. قطره های اشک بر گونه اش می لغزند و او نجوا می کند:  به نام خداوند بخشنده مهربان ؛  که زندگی را بخشیده و زندگی را به من بخشید ؛ و فرزندانم را و همه چیزهای دورو برم را برایم آفرید.

 لحاف را روی فرزندش می کشد و بوسه ای بر پیشانی اش می زند. آرام از کنارش بلند می شود و به همسرش حاج قلیچ خان صبحانه می دهد.با شتاب بلند می شود برای دوشیدن گاو و گوسفندان می رود و به آنها رسیدگی می کند. بعد از آن آرد الک می کند و خمیر درست می کند. خمیر را ورز می دهد تا کاملا ور بیاید. دنبال هیزم می رود تا تنور را آتش کند. لواش می پزد . لواش میناور  زبان زد خاص و عام بود و در روستا پیچیده بود که لواش حاج قلیچ خان غریبی در روستا تک است سفید و سفید.

 معلمان روستا به خاطر تمیزی و سفیدی نان عاشق نان حاج قلیچ خان بودند و سعی داشتند که هر روز ما برایش نان ببریم. آخه در روستا  شاگردان نوبتی برای معلمان نان می بردند.

 شب ها خواب به چشم اش نمی رود و برایش خواب معنی ندارد ، پشم های گوسفندان را شسته و حالا در تاریکی آنها را می ریسد تا به عمویم حاج آزاد غریبی تحویل بدهد تا عمویم آنها را رنگرزی کند . و در کارهای زنبور داری نیز کمک می کرد.

زنبور داری

 سالهاست که به شدت از دندان درد رنج می برد . همه دندانهایش را کشید تا دیگر از دندان درد رنج نبرد و دندان مصنوعی گذاشت ، اما دندان مصنوعی افاقه نکرد . نتوانست آنها را نگه دارد ، دردش شدید بود . ریشه دندانش  داخل لثه بودو به استخوان فک جوش خورده بود و چند عمل جراحی انجام داد ، اما دریغ از یک لحظه بی درد بودن . اعصاب دندانش همیشه درد می کند و هیچ وقت درد کم نشد.

 خیلی مظلوم بود و حتی حرف خودش را در ذهن خود حبس می کرد که مبادا حرفی بزند و باعث رنجش و کینه و کدورت دیگران شود. تا نیمه های شب فرش می بافت . وقتی یکی از ماها در نیمه های شب گریه می کردیم ، ما را بیرون از منزل و پشت منزل می برد که صدای گریه مان باعث نشود بقیه مخصوصا پدرم از خواب  بیدار شود. شب های روستا ترسناک است ، حتی از گرگ هم نمی ترسید.

 کودکش تب دارد و تشنج کرده است ، به خاطر تشنج به حالت توهم در می آید. کودک از خواب بیدار می شود و تشنج اش شدید است کیسه گندم را بغل می کند و شروع به جیغ زدن می کند. حال کودکش خوب نیست ، اگر رسیدگی نکند امکان دارد کودکش غیر عادی  بزرگ شود و مشکل روانی پیدا کند و تنش در تب می سوزد. میناور با تمام نگرانی اش سعی می کند کودکش از بیماری نجات پیدا کند. کودک گونه هایش سرخ است مدام ناله می کند. میناور کنار رختخواب می نشیند . دست کوچک فرزندش را به دست می گیرد و با دست دیگر ، موهای او را نوازش می کند. خلاصه فرزندش خوب می شود.

 گرمای شوق سراسر وجودش را فرا می گیرد. دست هایش را بالا می آورد و به زمزمه می گوید: خدایا ! از تو سپاسگزارم.  

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين

زرگر در یک نگاه

فصل بهار: روستای  زرگر  با پوشیدن پیراهن گل گلی و رنگا رنگ همراه با لکّه های برف سفید و چشمه های بلورین و پرواز پرندگان و چرای چرندگان و نم نم باران چشم هربیننده را خیره می کند.

فصل تابستان: مه دل انگیزی جای جای منطقه را در نوردیده و هوای مطبوعی را به ساکنان هدیه کرده و پاسی از روز گذشته خورشید عالمتاب چشمک زنان با گرمای لطیف خود جانهارا گرم میکند و زمینهای پرخیر و برکت سفرۀ احسان و روزی حلال را پهن کرده و مردم را به مهمانی دعوت میکند.

فصل پاییز: پیراهن عاریه ای و برگرفته از سه فصل؛ زمستان، بهار، تابستان را برتن میکند که سبزی از بهار, مه و آفتاب از تابستان, سفیدی و سرما از زمستان ره آورد جان فزای اوست...

فصل زمستان: نقّاش چیره دست طبیعت برف سفیدتر از همه چیز را در بوم این دیار نقش نموده اگر کسی دربلندای روستای  زرگر  به تماشا بنشیند آنرا خواهددید که خود دیده نه اینکه من گویم. اگر سفیدی رنگ خوشبختی باشد! واقعاّ ما سفید بختیم !! حسادتم به پرنده هاست که این جلوۀ لایزال را از بلندای آسمان نظاره گرند...

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)
۰۸
فروردين


یانبلاغ  زرگر

یان، به معنای کنار, پهلو و سمت و بولاغ ، به معنای چشمه است. بنابراین ، یانبلاغ ، یعنی چشمه کناری. در  سمت شمال  روستای زرگر  دو چشمۀ زلال در کنار هم جریان دارد. با این توضیح این نامگذاری واقعاّ با دقّت و حکیمانه نامگذاری شده ! پس احسن به نیاکان باریک بین وهوشیارما !

یاببلاغ

 یانبلاغ در واقع ورودی اصلی به روستای زرگر است. که در شمال روستای زرگر قرار دارد.

در یانبلاغ دو چشمه کنار هم قرار دارد. آب این چشمه خنک و دلنشین است. محل هایی که از یانبلاغ به آنها می رسیم عبارتند از: لغ لغ  - قره برون - یورد و نیز  از یانبلاغ به روستاهای طاووس درسی- دامداباجا - برزند و ... می رسد.

  • رضا غریبی (فرزند حاج قلیچ خان)